امریکا در فکر استفاده از ربات به جای سرباز
دیوید مارتین جونز و ام ال آر اسمیت در مقالهای که در مجله روابط بینالملل اندیشکده چتم هاوس منتشر کرد، نوشتند: فوکویاما براین باور بود که دموکراسی لیبرال غربی بر کمونیسم و فاشیسم غلبه کرده و به عنوان «شکل نهایی حاکمیت بشری» مطرح شده است. پیامد عمده این «تکامل ایدئولوژیکی» عبارت بود از اینکه جنگ تمام عیار بین قدرت های بزرگ «در حال خروج از صحنه» است.
نظریه فوکویاما درباره پایان تاریخ منبعث از تحولات تاریخی قرن نوزدهم است که طبق آن، پیشرفت از طریق فرایند دیالکتیکی جنگ به دست می آید. در دیدگاه فوکویاما، کاپیتالیسم و بازار آزاد سرانجام بر الگوهای رقیب اقتصادی و گزینه های ایدئولوژیکی پیروز میشود.
روایت های کلان تاریخی و محدودیتهای هنجارهای جهان وطنی
از هم پاشیدگی چشم انداز ثبات پایدار، چه در خاورمیانه و آفریقا و چه در آسیای شرقی یا مرکزی بیانگر شرایطی از پیچیدگی های شدید در جامعه بین الملل است. این پیچیدگی چگونگی واکنش آمریکا و کشورهای اروپایی را آشکار می کند. به نظر می رسد که به جای ترویج هنجارهای انتزاعی، سیاست جهانی، بیش از پیش مستلزم واقعگرایی سیاسی و نظم و تعادل است.
در شرایط جنگی، چه جنگ داخلی و چه جنگ بین دولتها، استراتژی نمیتواند دارای استانداردهای به هنجار باشد. در دوره بعد از جنگ سرد، سیاستمداران غربی اختلاف بین هنجارهای انتزاعی و اقدامات سیاسی را نادیده گرفتند و این امر موجب گمراهی سیاسی در جنگ افغانستان و عراق و واکنش های ضعیف در برابر داعش شد.
بازنگری در نگاه ماکیاولی
رداشت ماکیاولی از سیاستمداری، در نسلی از حاکمان اروپا نفوذ داشت که با آشوب های ایدئولوژیکی و مدنی مشابهی مواجه بودند. بنابراین آنها دیدگاه ماکیاولی را اتخاذ کرده و تغییری مطابق میل خود در آن به وجود آوردند و این ماکیاولیسم تعدیل یافته سعی در ایجاد آشتی بین نیاز به دورویی و فضایل اخلاقی داشت.
حقوق دولت، برتر از حقوق بشر
سیاستمداران، خطرات و منافع افراطگرایی سیاسی و ایدئولوژیکی و چگونگی نابودی افراطگرایی را به حاکمان تدریس می کردند. جالب است که این نگرانیها و روش درمان آنها، با بنبست سیاسی و ایدئولوژیکی داخلی و خارجی در دهه دوم قرن بیست و یکم که دموکراسی های اروپایی با آن مواجه شده است، شباهت فراوانی دارد. در این میان، اهمیت آزادی بیان در عصر جدید رسانه ای و تشویق مردم به بررسی هر بیشتر خط مشی سیاسی، جنجالی آشکار است. توجیه مخاطبان محلی و یا بین المللی را باید به عنوان هنر نمایشی توصیف کرد.
احتمال گرایی، سفسطه و احتیاط مخلوط
لیپسیوس و انسانگرایان هم عصر وی، حقوق دولت را در متن تعامل بین نیروی قهری الهی و واکنش محتاطانه تعریف می کنند. در تدبیر طرفداران لیپسیوس (لیپسین ها)، این احتیاط اصل حاکم بر سیاست است و فضایل سیاسی بدون آن وجود نخواهد داشت. لیپسیوس احتیاط را به صورت چگونگی فهم و گزینش آنچه که در فضای عمومی و خصوصی باید جستجو کرد و یا از آن اجتناب کرد، تعریف می کند. از اینرو، در قرن شانزدهم، قدرت بیان، حزم و سفسطه لاجرم در قاب سیاسی- ایدئولوژیکی به هم می آمیخت. در این دوره، سفسطه اصول کلی قانون طبیعی و الهی را به کار گرفت و با مجادله درهم آمیخت.
کلمات قصار، غیر-بدیهیات: مفاهیم سفسطه لیسپین در اخلاق دیپلماتیک مدرن
در قرن هفدهم، حقوقدانان اروپا، اغلب پس از تجربه ای تلخ، به این درک نائل آمدند که حفظ منافع دولت ممکن است مستلزم تعدیل سفسطهگرایانه قوانین کلی باشد. آنها با کنارهگیری از عواطف عمومی و شور و شوق متداول، در اهداف سیاسی بلندمدت تامل بیشتری کردند.
سیاستمداران اولیه، همانند دیپلماسی معاصر اروپا با دشواری اخلاقی شکلدهی سیاست در محیط غیرقابل پیشبینی مواجه بودند. در حقیقت، دیدگاه محتاطانه از دشواری به کارگیری قوانین انتزاعی در ابهام اخلاقی تجربه سیاسی و آگاهی روزافزون از دشواری کاربرد هنجارهای انتزاعی در جنگ مدرن، تعدادی از تحلیلگران معاصر را بر آن داشت تا نظریه و عمل جنگ منصفانه را بازبینی کنند. به عنوان مثال، دیوید فیشر معتقد است که سیاستگذاران سیاست خارجی غربی باید بیش از پیش به تفکر اخلاقی و سیاسی کلاسیک متوسل شوند. وی تصریح کرد که در «این دوره دگرگونی و ابهام چالش برانگیز»، دیپلماسی غربی نیازمند به کارگیری اصول جنگ منصفانه است.
در عصر آشوب سیاسی، یک لیپسین معاصر احتمالا به رهبران دموکراسی غرب توصیه میکند که سیاستمدار محتاط مستلزم داشتن اخلاق و موقعیتی است که فعالیتها را به نفع عموم هدایت میکند. انعطافپذیری اخلاقی به ویژه در فضای بینالمللی به نحوی مورد استفاده قرار می گیرد که در آن افکار عمومی را اغلب عواطف ناپایدار و چهره های مغشوش شکل می دهند.
منطق دولت و داعش
ابوبکر الناجی، متفکر راهبردی داعش معتقد است که غرب همانند اسلام یکپارچه نیست. وی می گوید که خودخواهی، غرب کافر را تباه کرده است. ناجی در اثبات دیدگاه خود مبنی بر اینکه غرب به دولت ها و جناحهای اخلاقی تجزیه خواهد شد از گفته های دولتمرد بریتانیایی قرن نوزدهم نقل می کند که دولت ها هیچ دوست دائمی ندارند، بلکه منافع دائمی دارند. طبق گفته ناجی، هدف از خشونت، چه در اروپا و چه در رقه، عبارتست از هموار ساختن راه برای حفاظت از امنیت مرزهای داعش.
نتیجه گیری
در جهان دولت های بینظم، شبه دولتها و دولت های شکست خورده، سیاست مبتنی بر «جامعه بین المللی» انتزاعی که هنجارهای رفتار جهانی را بهبود می بخشد، قادر به ایجاد انسجام نیست. دیپلماسی و سیاست بینالمللی مستلزم تصدیق تاریخ، فرهنگ و گذشته است. بنابراین، دیپلماسی مدرن غربی مشغول رایزنی حول نظامی فکری خود و دنیای معیوبی است که اطراف آن می بیند.
0 Comments