جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
آیا بریکس هنوز هم اهمیت دارد؟
مشابهتها و تفاوتها در بریکس
انتظار میرفت که کشورهای عضو بریکس از نظر اقتصادی معجز کنند و جهان را به طرف الگوی سیاسی و اقتصادی جدیدی رهنمون سازند. در واقع، بنای این گروه از قدرتهای در حال ظهور، بر تعدادی ویژگیهای مشترک استوار شده است. اولا، همه آنها از نظر وسعت و جمعیت، بزرگ بوده و دارای بازارهای داخلی بزرگ و در حال توسعه هستند. ثانیا، ارقام رشد آنها حداقل در دهه اخیر قابل توجه بوده و پتانسیل تولیدی زیادی دارند. و دیگر اینکه، همه آنها « دست به نوسازی نظامی با هدف حفظ منافع راهبردی خود زدهاند».
با این حال، بریکس دارای ویژگی های مشترک منفی نیز هست. آنها، به عنوان کشورهای در حال توسعه، باید به سرعت بر مشکلات ساختاری که مسبب ضعف پتانسیل اقتصادی است، فائق آیند. به طور کلی، همه این کشورها کم و زیاد در معرض فساد اقتصادی، نرخ بالای بیسوادی، فقر، نابرابری اقتصادی، وابستگی به صادرات، وابستگی به سرمایه گذاری مستقیم خارجی، فقدان فضای باز اقتصادی و … هستند. هر چند که این ویژگیها معرف صفات بریکس نبوده و معمولا این مشکلات از خصوصیتهای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است، اما این مسائل به همراه اولویتهای متفاوت آنها در سیاست خارجی، به شدت احتمال اقدام جمعی آنها را محدود میسازد.
از دیدگاه اقتصادی، بریکس امروز دیگر آن نشاط و شادابی اولیه را نداشته و همانطور که از کاهش نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آنها پیداست هیچ شاخص معتبری نشان نمیدهد که این گروه به موتور محرکه رشد اقتصاد جهانی در سال های آتی تبدیل شده و باقی بماند (جدول زیر).
جدول. درصد نرخ رشد ناخالص داخلی بریکس، 2013-2009
کشور | 2009 | 2010 | 2011 | 2012 | 2013 |
برزیل | 3/0- | 5/7 | 7/2 | 9/0 | 3/2 |
روسیه | 8/7- | 5/4 | ¾ | 4/3 | 5/1 |
هند | 5/8 | 5/10 | 3/6 | 2/6 | 4/4 |
چین | 2/9 | 4/10 | 3/9 | 8/7 | 7/7 |
آفریقای جنوبی | 5/1- | 1/3 | 5/3 | 5/2 | 8/1 |
منبع: بانک جهانی
بسیاری از شاخصهای اقتصادی نشان میدهد که رشد اقتصادی این گروه از کشورها چشمگیر نخواهد بود.
همکاری در سازمان بریکس
اعضای بریکس این سازمان را سکویی برای گفتگوها و همکاری ها هم در فضای اقتصادی، مالی و توسعه ای و هم در حورزه سیاسی قلمداد می کردند. تحلیلی بر برخی مسائل اصلی بیانگر همگرایی و واگرایی سیاسی و دیپلماتیک در بین آنهاست. ظاهرا نگرانی اصلی عبارتست از اینکه آنها با وجود تفاوتشان در راهبرد توسعه، اولویت سیاست خارجی، سبک مذاکره و منابع بتوانند برای ایجاد و اجرای راهبردی صریح در روابطشان با کشورهای صنعتی پیشرو به هماهنگسازی اقداماتشان و منافعشان بپردازند.
منافع اعضای بریکس در بعضی مسائل مهم، مثل جنگ آمریکا در عراق و توسل آمریکا به قدرت نظامی در گوشه و کنار جهان، همگرایی داشته است. همچنین آنها تلاش کردهاند تا همکاری خود را در مسائل مبتنی بر منافع مشترک تحکیم بخشیده و هماهنگیهای خود را افزایش دهند، به طوری که در دیدار روسای بریکس در سانیای چین که عمدتا بر ساختار حاکم بر نهادهای مالی چند جانبه تمرکز داشت، این کشورها یک «برنامه اقدام مشترک» ترتیب دادند که اساس همکاری های بریکس را تشکیل می داد. این برنامه نشان داد که کشورهای عضو برای تعمیق همکاری های چندجانبه بایستی همکاری نزدیکی باهم داشته باشند.
این ابتکار عمل ها تلاش روشنی برای نشان دادن هماهنگی در بین اعضاست تا آنها هم در حاکمیت اقتصاد جهانی حرفی برای گفتن داشته و به عنوان یک گروه، شایسته جایگاهی برتر در مسائل جهانی باشند. با این حال، اقدامات بریکس به ندرت از گزارش رسانه ای مشترک فراتر رفته، آن هم در حالی که رهبری جهان، مستلزم رفتار و عمل صریح بوده و چیزی فراتر از اظهار ناکامی ها در نظام بین المللی است.
در آستانه بحران مالی جهانی در سال 2008، ناهماهنگی در سیاست کلان اقتصادی بریکس مشهود بود و در همسان سازی سیاست های مالی، سرمایهگذاری و بازرگانی همصدا نبودند. تا حال حاضر، اعضای بریکس منابع ناچیزی به اقدامات جمعی چندجانبه اختصاص داده اند و دیدگاه آنها درباره تغییرات اقلیمی هم متفاوت است. علاوه بر این، گفتگوهای اولیه درباره ایجاد شورای دفاع بریکس که اساس ائتلاف نظامی در آینده محسوب می شد، بیانگر اختلافات این کشورها در مسائل دفاعی و امنیتی بود. این کشورها حتی قادر به اتخاذ راهبردی هماهنگ در سازمان تجارت جهانی نبوده و منافعشان در این سازمان عمدتا وضعیت واگرایی دارد. مهمتر از همه اینکه این کشورها وضعیت راهبردی، منابع و اراده لازم برای ایجاد نظم نوین جهانی از خود نشان نمی دهند.
نتیجه گیری
هر یک از کشورهای عضو بریکس بازیگر مهمی در عرصه جهانی محسوب میشوند، به طوری که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. با این حال، اقدامات جسورانه آنها در تحکیم همکاریهای چندجانبه برای اصلاح ساختار حاکمیت جهانی، فاقد انسجام، منابع، اولویتبندی و الگوی اقتصادی لازم است. البته این به معنای مخالفت با پتانسیل بریکس به عنوان یک شراکت سیاسی یا سودمندی آن به عنوان ابزاری دیپلماتیک نیست، بلکه منظور این است که نمیتوان بریکس را به عنوان مرکز جامعه سیاسی آینده تصور کرد که تغییر واقعی در قدرت جهانی ایجاد کرده و جهان را از هژمونی آمریکا به جهانی با قدرتهای چندجانبه در حال ظهور رهنمون سازد.
0 Comments