جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
رویای قدرت بزرگ و پیروز جنگهای کوچک
روسیه 2030
فردریک ویلو و آندرو ویلسون در تحلیلی که شورای روابط خارجی اروپا منتشر کرد، نوشتند: روسیه در چند سال اخیر سیاست خارجی تهاجمی و نظامی را دنبال کرده است. ورای این سیاست تهاجمی، میل روسیه به بازنگری در نظم امنیتی اروپا و تثبیت مجدد خود به عنوان قدرت بزرگ نهفته است. مسکو در گرجستان و اوکراین، به دنبال گسترش حوزه نفوذ بر همسایگانش و ممانعت از الحاق آنها به ناتو یا اتحادیه اروپا بود.
مسکو در سوریه، قصد داشت متحد منطقهای را تقویت کند و نشان دهد که روسیه یک قدرت بزرگ است و میتواند قدرتش را ورای مرزها و در خارج نزدیک اعمال کند.
قطعا اروپا مکان متفاوتی تا سال 2030 خواهد بود. مفروضات سیاست سنتی اروپا در قبال همسایگی شرقی همچنان مورد علاقه رهبران اروپایی خواهد بود. این سیاست مبتنی بر این فرض بوده که کشورهای همجوار (اتحادیه اروپا) با پذیرش هنجارها و ارزشهای اتحادیه اروپا به تدریج متحول خواهند شد.
مسایل داخلی روسیه
رشد اقتصادی روسیه تا سال 2030 کُند و به طور متوسط یک درصد در سال خواهد بود. این کشور تا سال 2030 پنج پله سقوط میکند و پانزدهمین اقتصاد دنیا خواهد بود. این مشکلات با کاهش جمعیت که پیشبینی میشود تا 5 میلیون نفر کاهش یابد، همراه خواهد بود. بخشی از مشکلات روسیه به واسطه تحریمهای اتحادیه اروپا مرتبط با توافقنامه مینسک در ارتباط با اوکراین است. احتمال دارد اتحادیه اروپا تا سال 2030 تحریمها علیه روسیه را به واسطه فشار آن دسته از اعضایی قصد اعاده مراودات تجاری با روسیه دارند، بردارد.
در سالهای پیشرو اقتصاد روسیه متکی به درآمدهای نفتی باقی خواهد ماند. امروزه، دو سوم درآمد روسیه از محل صادرات نفت و گاز است و 45 درصد از بودجه ملی را درآمدهای نفتی تشکیل میدهد. این وابستگی به درآمدهای نفت و گاز ادامه خواهد داشت. البته مقامات روسیه تا سال 2030 برنامههایی برای کاهش این وابستگی دارند. روسیه از افزایش مصرف جهانی گاز به ویژه افزایش مصر گاز چین و هند بهره خواهد برد.
روسیه بر این باور است که آمریکا قیمت جهانی نفت را به دلایل ژئوپلیتیکی کاهش داده است. از این رو روسیه تحرکات ژئوپلیتیکی برای افزایش قیمت نفت انجام خواهد داد.
قرارداد اجتماعی
از زمان ریاست جمهوری پوتین در سال 2000، قرارداد اجتماعی ضمنی وی با روسها، متکی بر بهبود کیفیت زندگی آنها بوده است. روسیه به مدت 8 سال رشد اقتصادی ناشی از قیمت بالای نفت را تجربه کرد و میانگین حقوق ماهیانه از 60 دلار در ماه در 1990 به 940 دلار در ماه در سال 2013 افزایش یافت. در سال 2002 که یک چهارم جمعیت روسیه زیرخط فقر زندگی میکردند، 10 سال بعد به 10 درصد از جمعیت کاهش یافت. در این دوران محبوبیت پوتین هرگز زیر 60 درصد نبودهاست.
اما به نظر میرسد این قرارداد اجتماعی به واسطه مشکلات اقتصادی فرسایش یافته است. پیشبینی میشود جمعیت زیرخط فقر روسیه به 2/14درصد افزایش یابد. حتی اگر قیمت نفت به 50 تا 60 دلار در هر بشکه برگردد، برای روسیه ممکن نخواهد بود تا از بهبود در کیفیت زندگی که در دهه 2000 برخوردار بود، بهرهمند شود.
پاسخ کرملین به این وضعیت، تغییر کسب مشروعیت از مدل رشد اقتصادی مستمر به روی آوردن به ملیگرایی، سیاست خارجی تهاجمی، وجود دشمنان خارجی و شرکت در جنگ است. به عنوان مثال جنگ در اوکراین و یا سوریه نه تنها مشروعیت به همراه دارد و توجه را از اقتصاد دور میسازد، بلکه مظهر وحدت برای کشور است و روایت روسیه مبنی بر بازگشت به عنوان یک قدرت بزرگ را تقویت میکند. الحاق شبه جزیره کریمه نشان میدهد که چگونه این مدل از کسب مشروعیت جایگزین مشروعیت مبتنی بر مدل رشد اقتصادی شدهاست. محبوبیت پوتین در نوامبر 2013 کمی بیش از 60درصد بود، اما متعاقب الحاق شبه جزیره کریمه در مارس 2014 به بیش از 80درصد افزایش یافت.
دیدگاه روسیه درباره نظم جهانی
روسیه خود را محروم و حتی در حاشیه در نظم جهانی قلمداد میکند که بدون رضایت این کشور ایجاد شد. روایت روسیه اینگونه است که این کشور از نظم پساجنگ سرد کنار گذاشته شده و نه تنها با آن بطور مساوی رفتار نشده، بلکه از سوی غرب تحقیر شدهاست که نمونه این خیانت در حمله ناتو به کوزوو در سال 1999 و گسترش اتحادیه اروپا و ناتو به محدوده شوروی سابق قابل اشاره است.
روسیه به تلاش خود برای وضع مجدد قواعد بازی به منظور ایجاد یک نظم جایگزین امنیت اروپا همانند یالتا یا یک معامله بزرگ ادامه خواهد داد. روسیه خود را جزء معدود قدرتهای بزرگ همراه با آمریکا و چین قلمداد میکند که بر همسایگان بلافصلش اِعمال قدرت میکند.
حوزههای نفوذ در نگاه جهانی روسیه بسیار مهم هستند و براین نظرند که امنیت اروپا مسئولیت مشترک این کشور و آمریکا است. آرمان روسیه برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ توسط دیگران به ویژه آمریکا جدی گرفته میشود.
روسیه چگونه به موقعیت قدرت بزرگ دست خواهد یافت؟ روسیه فاقد قدرت نرم برای شکلدهی تصویر خود در جهان است. مسکو به جای جذب و اقناع دیگر کشورها، اساساً بر مشوقهای اقتصادی، دیپلماسی سخت، قدرت نظامی و دیگر اقدامات قهرآمیز متکی خواهد بود. تا 2030، چین که علاقمند به تبدیل جهان به حوزه نفوذ و مقابله با غرب است، ممکن است به متحد قدرتمندی برای روسیه تبدیل شود.
روسیه با غرب بر سر موضوعاتی همچون سوریه یا در مسائلی که دست برتر دارد و برای روایت قدرت بزرگ مناسب باشد، همکاری خواهد کرد. این همکاری شدیداً بده بستان بوده و ناشی از میل به شناخته شدن بعنوان یک قدرت بزرگ و برابر است.
یک ارتش احیا شده
استفاده از قدرت نظامی در سیاست خارجی روسیه برجسته خواهد بود. با توجه به حضور نظامی این کشور در سوریه و تجارب قبلی در گرجستان و اوکراین، قدرت نظامی یک ابزار موثری در سیاست خارجی این کشور برای حصول اهداف سیاسی و دیپلماتیک خواهد بود. روسیه با جنگ گرجستان موجب عقب نشینی این کشور از الحاق به ناتو شد. این کشور در الحاق شبه جزیره کریمه موفق عمل کرد. در سوریه نیز توانست متحدش را تقویت کند و خود را به عنوان یک بازیگر مسلم در پروسه سیاسی مطرح سازد و توجه آمریکا را به خود جلب کند.
همسایگان شرقی
روسیه به تلاشش برای نفوذ بر همسایگان شرقی بویژه اوکراین ادامه خواهد داد. از دید مسکو وجود همسایگان شرقی که متمایل به مسکو و نه غرب باشند، برای امنیت ملی این کشور و برای احیای موقعیت قدرت بزرگ بسیار مهم است. هدف حداکثری روسیه برای جناح شرقیاش، ایجاد کمربندی از کشورهای وفادار و دوست است که نگاهشان به مسکو باشد.
اتحادیه اقتصادی اوراسیا یکی از مهمترین ابزار روسیه برای افزایش تسلط ژئوپلیتیکی بر همسایگیاش باقی خواهد ماند. مسکو به دنبال یکپارچگی نزدیکتر سیاسی و اقتصادی اعضای این اتحادیه است.
نقد و ارزیابی:
نویسندگان در این مقاله جنگ گرجستان در سال 2008 یا الحاق شبه جزیره کریمه توسط روسیه و حضور نظامی این کشور در سوریه را به کسب مشروعیت داخلی توسط دولت روسیه نسبت دادند؛ در حالی که چنین تحلیلی به دور از واقعیتهای ژئوپلیتیکی عصر پساجنگ سرد است.
با فروپاشی شوروی و متعاقباً انحلال پیمان ورشو و از بین رفتن دلایل وجودی ناتو، بسیاری انتظار داشتند به فعالیت این سازمان خاتمه داده شود. لکن تحولات دهه 1990، به ویژه درگیریهای بالکان موجب شد که نه تنها این پیمان کماکان به حیات خود ادامه دهد، بلکه در سال 1999 با الحاق سه کشور چک، مجارستان و لهستان گسترش نیز پیدا کند و متعاقب آن در سال 2004 به سمت شرق گسترش یافت و 7 کشور بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی و اسلونی را به عضویت خود درآورد.
گسترش ناتو به سمت شرق واکنش همراه با سوءظن شدید روسیه را برانگیخت. گسترش ناتو به شرق و طرح سپر دفاع موشکی بر نگرانی روس افزود. در چنین شرایطی روس ها حق داشتند نگران باشند و با پیشروی بیشتر ناتو به سمت مولداوی، اوکراین و گرجستان واکنش جدی نشان دهند.
از این رو، تحرکات روسیه در گرجستان در سال 2008 و در اوکراین در سال 2014 در حقیقت پاسخی به دستاندازی غربیها به حوزه نفوذ روسیه و تلاش مجموعه غرب برای تغییر وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه به نفع خود ارزیابی کرد و نه کسب مشروعیت داخلی با راه اندازی جنگ در خارج از مرزهای خود.
ورود روسیه به معادلات سوریه در واقع پاسخ به یک تهدید امنیتی از ناحیه گروههای افراطی و تروریستی بود. براساس آمارهای منتشر شده بیش از 2000 نفر از افراد افراطی منطقه قفقاز شمالی و آسیای مرکزی به گروههای افراطی در سوریه پیوسته و مشغول جنگ هستند. حضور این تعداد از تروریستها از منطقه قفقاز شمالی در میان گروههای تکفیری تهدید جدی برای روسیه به شمار میرود و چنانچه با گروههای تروریستی در سوریه نجگند، باید انتظار آنها را در پشت مرزهای خود و حتی در دروازه مسکو را داشته باشد.
لذا باید گفت روسیه با ورود به سوریه به دنبال مقابله مستقیم با تروریستها و حفظ امنیت خود است و نه کسب مشروعیت داخلی با راهاندازی جنگ انحرافی با هدف منحرف ساختن افکار عمومی خود از مشکلات اقتصادی آنچه که نویسندگان این مقاله ادعا کردند.
0 Comments