أحدث المقالات

ببینید | این پایگاه نظامی اسرائیل مبدا حمله به ساختمان کنسولگری ایران بود

پایگاه نظامی امنیتی جاسوسی نواتیم اسرائیل یکی از چند هدف مشروع نیروهای انقلاب اسلامی در عملیات «وعده صادق» بود که با خسارات جدی مواجه شد. این پایگاه آشیانه مهم‌ترین پرنده‌های تحت مالکیت اسرائیل از جمله F35،هرکولس C130 و هواپیماهای تجاری و دولتی از جمله بویینگ 707 است. نواتیم در جنوب اسرائیل با فاصله 1100 کیلومتری از خاک ایران قرار دارد. پایگاهی است که مبدا حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق بود. منبع: دانشجو

Loading
سیاست فرانسه در مدیترانه

فرانسه در سودای قدرت نمایی در مدیترانه

۱۳۹۵/۰۸/۱۷ | موضوعات

شورا آنلاین – ترجمه: یک اندیشکده فرانسوی نوشت فرانسه مدعی اعمال قدرت برای نفوذ خود از لحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در مدیترانه است و هر زمان منافع خود را در خطر ببیند، دست به مداخله نظامی می زند.

بِقیل نبیل، اقتصاددان مراکشی در تحلیلی که در پایگاه اینترنتی اندیشکده روابط بین المللی و راهبردی فرانسه منتشر شد، به موضوع سیاست فرانسه در مدیترانه پرداخت و نوشت: با اینکه در مقیاس جهانی، فرانسه حائز قدرت متوسط است، در دریای مدیترانه یک قدرت بزرگ محسوب می شود. اما درباره دریای مدیترانه، موضوع منفعت و « قدرت سخت»‌ در میان است. فرانسه این توانایی را دارد که در مدیترانه نفوذ و قدرت خود را تحمیل کند.

اگر چه از لحاظ جغرافیایی، فرانسه بیشتر در حوزه اقیانوس اطلس است تا دریای مدیترانه (خط ساحلی جنوبی فرانسه همزمان به ساحل شمالی مدیترانه و کرانه غربی آن متصل می شود)، تاریخ این کشور عمیقاً با دنیای مدیترانه مرتبط است. نقش غالب «‌فرانک ها» (قومی از نژاد ژرمن) در جنگ های  مختلف صلیبی که در سواحل شرقی و جنوبی مدیترانه به راه افتاد، پیمان اتحاد بین فرانسوآ اول و امپراتوری عثمانی شاه سلیمان، سفر بناپارت به مصر، ایجاد کانال سوئز و بالاخص امپراتوری استعماری، همه گواه بر این مسئله است.

جایگاه فرانسه به عنوان قدرت استعماری سابق کشورهای کنونی مدیترانه و ادعای نقش حمایتگرش از مسیحیان مشرق زمین،‌ موجب شده فرانسه در این منطقه در موقعیتی خاص قرار بگیرد و همچنان در آنجا مدعی اعمال قدرت برای نفوذ خود از لحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشد و هر زمان منافع خود را در خطر ببیند، دست به مداخله نظامی بزند. در این زمینه می توان به مداخله نظامی فرانسه در لیبی و مالی در سال 2011 و نیز مداخله نظامی این کشور در عراق در سالهای 1991 و 2014 اشاره کرد.

تنش ها و تعارضات در منطقه ساحلی صحرای آفریقا و سوریه و پیامدهای آن نظیر قاچاق و مهاجرت غیر قانونی، منافع راهبردی دریای مدیترانه را تقویت می کند.

حال این سوال مطرح می شود که آیا فرانسه از امکانات لازم  برخوردار است تا جاه طلبی ملی خود را که همان تمایل برای ترکیب راهبردهای اروپا و مدیترانه است، به تحقق برساند؟ این امکانات فقط شامل امکانات نظامی نیست، بلکه امکانات سیاسی و مالی را نیز در بر می گیرد. در صورتی که طرح فرانسوی اتحاد مدیترانه با شکست مواجه شود، این امر نشان دهنده اشکال در معادلات است.

به دلیل نبود چارچوب اروپایی مؤثر برای داشتن یک سیاست واقعی در مدیترانه و نبود اروپایی ابرقدرت با ماهیت سیاسی و نظامی که در آن فرانسه نقش برجسته ای را ایفا کند، فرانسه در تلاش است با کمک آمریکای ابرقدرت، برای راهبرد استقلالی و مکمل خود در منطقه، به تعادلی دست پیدا کند.

«سیاست عربی» نماد اولین محور این راهبرد است که «ابعاد اساسی سیاست خارجی خود» را پوشش می دهد. این مسئله در سخنرانی ژاک شیراک، رئیس جمهور اسبق فرانسه، در سال 1996 در قاهره بیان شد. ایده « سیاست عربی فرانسه»، به عنوان قدرت استعماری سابق در مغرب (شمال آفریقا) و لبنان، به روابط ویژه با کشورهای مدیترانه ای جهان عرب اشاره دارد و باید مراقب بود و به حاکمیت و استقلال آنها احترام گذاشت.

از آغاز جمهوری پنجم تا کنون، دیپلماسی فرانسه در کاخ الیزه و وزارت امور خارجه، راه شارل دو گل و فرانسوآ میتران را دنبال می کند که خود، وارث سنتی است که به دوران ناپلئون سوم و سیاست «‌پادشاهی عرب» وی برمی گردد. مراحل این سنت مشخص شده است: از محکومیت جنگ پیشگیرانه اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در سال 1967 تا تصمیم فرانسوآ اولاند، رئیس جمهور کنونی فرانسه، برای حمایت از درخواست فلسطین مبنی بر به رسمیت شناختن دولت فلسطین؛ چرا که جایگاه این کشور به عنوان ناظر غیر عضو در سازمان ملل متحد بود ( نوامبر سال 2012 )‌. پیش از این نیز  در 14 فوریه 2003، فرانسه با سخنرانی دومینیک دو ویلپن، وزیر خارجه وقت فرانسه، در شورای امنیت سازمان ملل متحد، مداخله نظامی آمریکا را در عراق نپذیرفت.

این انسجام گمراه کننده است؛ زیرا مشارکت فرانسه در ائتلاف بین المللی برای جنگ علیه عراق در سال 1991 این مسئله را ثابت می کند. سیاست فرانسه در قبال اعراب متفاوت است چون به دول عرب به چشم منافع خود می نگرد. پشت پرده فرمول «سیاست عربی» منطقی غالب نهفته است و آن «رئال پولیتیک» یا همان سیاست واقعگرایانه است.

بنابراین، در طول عملیات «لبه محافظ» ارتش اسرائیل در تابستان 2014 در غزه، پاریس «همبستگی» خود را با اسرائیل نشان داد؛ زیرا به اسرائیلی ها صلاحیت قانونی برای اتخاذ «تمامی تدابیر لازم برای حمایت از مردم خود» را داد. ویژگی جانبدارانه و غیرمنصفانه بیانیه الیزه (کاخ ریاست جمهوری فرانسه) در ژوئیه 2014 ، نقطه عطفی بود.

اگر محکومیت شلیک راکت های حماس به عنوان اصل دفاع مشروع، امری طبیعی بود، می بایست با یادآوری قوانین بین المللی تکمیل و پاسخی متناسب با نام محافظت از غیر نظامیان داده می شد. این حذف اختیاری نوعی طرفداری از دولت اسرائیل و دادن اختیار تام به آنها تلقی می شود.

ابراز این خشم، فرانسوآ اولاند را وسوسه کرد تا جهت سنتی مسیر شارل دو گل و میتران را تغییر دهد؛ راه حلی که هر دو کشور را ارج می نهد و  این کار را بر اساس مذاکراتی انجام داد که تأمین کننده امنیت (و در نتیجه وجود) اسرائیل است و عدالت را نیز به مردم فلسطین باز می گرداند.

فرانسه در حد اصول و ارزش هایی که نقش آن را بازی می کند، نیست و در حال تضعیف قدرت نفوذ خود است. اگرچه فرانسه هنوز هم می تواند بر بٌردار زبانی خود تکیه کند – چرا که زبان فرانسه و فرانکوفونی به خوبی در مدیترانه لنگر انداخته است -‌ با این حال بیش از پیش برای معرفی کشورش به عنوان «‌پناهگاهی»‌ در شأن کشور مدافع حقوق بشر، مشکل دارد.

به نظر می رسد روحیه مردم دوره روشنگری و دانش، اکنون با تاریک اندیشی هویتی و امنیتی خفه شده است و امروز بهای آ‌ن را پناهندگانی می پردازندکه از مدیترانه آمده اند.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *