جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
تلاش برای محدودسازی و کاهش قدرت ساختاری ایران
شیوه مواجهه سیاسی ترامپ با ایران
قاسم منفرد[1]
تحلیل سیاست خارجی ایالات متحدهی امریکا در قیاس با گذشته، با یکسری پیچیدگیها و عدم قطعیتهای بیشتری همراه است. دولت جدید این کشور به رهبری دونالد ترامپ با شعارهای ضد نظام و تغییر وضعیت موجود، قدرت را در دست گرفته است و تلاش میکند تا با برهم زدن رویههای سنتی دولتهای گذشته در امریکا، رویکرد تازهای را در ارتباط با موضوعات داخلی و خارجی اتخاذ نماید. آنچه در این میان مشخص است اینکه، دولت جدید امریکا تاکنون فاقد یک الگوی سیاست خارجی مشخص و منسجم بوده است که همین امر تحلیل رفتارهای خارجی این کشور را با پیچیدگی بیشتری همراه میسازد؛ اما با این وجود، این گفته بدان معنا نیست که نمیتوان منطق رفتاری رهبران جدید امریکا را شناسایی و تحلیل نمود؛ بلکه فهم رفتارهای جدید نیازمند دقت و مطالعه بیشتر میباشد. پرسش پیش روی این نوشتار آن است که در میان مدت، سیاست خارجی امریکا در رابطه با جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟ و ایران چه راهکارهای احتمالی را در مواجهه با آن میتواند در پیش گیرد؟
سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران
برای فهم رویکرد سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، پیش از هر چیز باید چند عدم قطعیت مهم را مورد توجه قرار داد.
- اینکه ساختار نظام سیاسی حاکم در آمریکا در نهایت به سمت تشدید تعارض و درگیری با جمهوری اسلامی و امنیتی سازی این کشور حرکت خواهد کرد یا خیر؟ و موضوع ارتباط ایران با محور مقاومت تا چه اندازه به معیاری برای نحوی رفتار با این کشور مبدل خواهد شد؟
- ضرورتهای امنیتی غرب آسیا و نیز ملاحظات مربوط به بازیگران این منطقه نظیر عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی، سوریه، عراق، افغانستان، حزب الله، القاعده و داعش، در نهایت تا چه اندازه خواهد توانست بر نوع رویکرد و رفتارهای آینده آمریکا با ایران اثرگذار باشد؟
- سطح کارآمدی دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی ایران و اینکه این کشور تا چه اندازه میتواند موفق شود تا از طریق نزدیک شدن به قدرتهای بزرگ نظیر اتحادیه اروپا، چین و روسیه، فشارهای احتمالی واشنگتن علیه خود را تعدیل نماید؟
- ظرفیتهای منطقهای ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن تا چه اندازه برای آمریکاییها حائز اهمیت است و میتواند مبنای تعامل محدود با این کشور قرار گیرد؟
اینها در واقع مهمترین عدم قطعیتهایی هستند که نحوه پاسخگویی به آنها میتواند بر آینده سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، تعیینکننده بوده و سناریوهای متنوعی را مطرح نماید. در حال حاضر، دولت ترامپ در رابطه با نحوه برخورد با جمهوری اسلامی ایران، بیش از آنکه قدرت و نفوذ منطقهای این کشور و پیامدهای منطقهای آن را مورد توجه قرار دهد، نشانه ای مبنی بر تمایل به محدودسازی قدرت ساختاری این کشور را از خود بروز داده است. تلاش برای بازنگری در توافقنامه اتمی با ایران و یا اقداماتی در زمینه محدودسازی توان موشکی این کشور همگی در راستای چنین رویکردی قابل توضیح هستند. در مقابل اما رقبای منطقهای ایران نظیر عربستان و رژیم صهیونیستی درصدد گسترش دامنه مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی و برجستهسازی نقش و کارکرد منطقهای این کشور هستند. آنها با درک اهمیت موضوع مقابله با تروریسم و افراطگرایی در دولت ترامپ، تلاش می کنند تا ایران را در کنار القاعده و داعش، به عنوان یکی از عناصر تولید خشونت در سطوح منطقهای و جهانی تعریف نمایند.
مناسبات ایران و آمریکا و آینده برجام
دونالد ترامپ در دوران انتخابات ریاست جمهوری، بارها مخالفت خود را با توافق اتمی ایران و 1+5 اعلام و از آن تحت عنوان یک توافق «بسیار خطرناک» و «بد» که میتواند زمینهساز به وجود آمدن یک سنت خطرناک باشد یادکرده است. وی در کتاب «زمانی برای سختگیری» مینویسد: «هدف اولیه و اصلی آمریکا در قبال ایران باید نابود تمام جاه طلبیهای هستهای آن باشد. اجازه دهید این را به ساده ترین حالتی که میدانم بگویم؛ برنامه هستهای ایران باید متوقف شود حال با هر وسیلهای که نیاز است. ما نمیتوانیم اجازه دهیم چنین رژِم رادیکالی به سلاح هستهای دست یابد، سلاحی که یا خود از آن استفاده خواهد کرد و یا به دست تروریست ها خواهد افتاد.» با این وجود وی تأکید دارد که قادر است تا از طریق «مذاکره»، به یک توافق بهتری با طرف ایرانی دست پیدا کند. اگر چنانچه در نهایت رئیس جمهور آمریکا با غیرقابل قبول خواندن توافق با ایران، به کلی از اجرای آن سرباز زند، این وضعیت، ایران را در موقعیتی قرار خواهد داد تا علیه آمریکاییها در مجامع بینالمللی اقامه دعوا کند. ضمن آنکه آمریکاییها با شرایط پیچیدهای مواجه خواهند شد و امکان بازگرداندن اجماع بینالمللی علیه ایران آنگونه که تا پیش از انعقاد توافقنامه هستهای وجود داشت، میسر نخواهد بود.
پاسخهای ایران
همانگونه که پیشتر گفته شد، به نظر میرسد که نحوه رویارویی دولت ترامپ با جمهوری اسلامی بیشتر از آنکه ماهوی و هستی شناسانه باشد تا حدود زیادی معطوف به محدودسازی قدرت ساختاری ایران خواهد بود. به تعبیری دیگر، دولت ترامپ بیش از آنکه بر ماهیت ارزشی انقلاب ایران و سیاست های داخلی این کشور متمرکز شود، بر مهار و کنترل روند قدرتیابی ساختاری آن متمرکز خواهد بود؛ بنابراین به نظر میرسد که در خصوص نگرانیهای مشترک امنیتی در سطح منطقه نظیر بحث افراطگرایی، تروریسم و تقابل با داعش و القاعده، دو طرف احتمالا میتوانند زمینههایی برای تعامل پیدا کنند. این رویکرد را در اظهارات دونالد ترامپ در خصوص نوع برخورد با روسیه نیز می توان مشاهده نمود. در 4 فوریه 2017 رئیس جمهوری آمریکا در پاسخ به انتقاد خبرنگار شبکه فاکس نیوز مبنی بر تمایل دولت وی به تعامل با روسیه در عین سرکوب گر بودن دولت آن کشور گفت: «… من به پوتین احترام میگذارم و… اما احترامی که من برای پوتین قائل هستم، به معنای این نیست که ما باهم کنار می آییم… من میگویم کنار آمدن با روسیه بهتر از کنار نیامدن با این کشور است و اگر مسکو به ما در مبارزه با داعش و تروریسم اسلامی در سراسر جهان، کمک کند؛ اتفاق خوبی خواهد بود». این اظهارات نشان می دهد که دولت ترامپ تا چه اندازه آمادگی دارد تا حتی با رقبای خود بر سر موضوعات مشترک، به لحاظ تاکتیکی وارد تعامل شود. البته اهمیت روسیه برای دولت آمریکا بیشتر به واسطه موقعیت این کشور در سطح نظام بینالملل به مثابه یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار است و این بدان معنا نیست که دولت ترامپ لزوماً همین نوع نگرش را در ارتباط با یک قدرت درون منطقهای هم دارا میباشد؛ اما در شرایطی خاص احتمالاً میتوان انتظار چنین رفتارهای تاکتیکی ای را در سطوح منطقهای نیز از آن انتظار داشت. شرایط که طی آن، امریکاییها در مهار تروریسم در غرب آسیا توفیق چندانی نداشته باشند و روند قدرتیابی نیروهای افراطگرا به گونه ای افزایش یابد که آنها قادر شوند تا دامنه فعالیتهای عملکرد خود را به طور قابل توجهی به فراتر از مرزهای این منطقه گسترش دهند.
به نظر میرسد که سناریوی محتمل در خصوص آینده سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران، پیگیری الگوی «تعامل در عین تقابل» باشد. قدرت گیری گروه های افراطگرا و گسترش دامنهی فعالیت هایشان به فراتر از مرزهای خاورمیانه، میتواند ضرورت گرایش به سمت چنین رویکردی را در رابطه با جمهوری اسلامی برای ایالات متحده افزایش دهد. در چنین شرایطی، تلاش برای مدیریت و بهکارگیری توانمندیهای منطقهای جمهوری اسلامی از طریق کاربست یک دیپلماسی تعاملی در دستور کار آمریکاییها قرار خواهد گرفت. چراکه آمریکاییها قادر به کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن نقش و اثرگذاری ایران برای مهار تروریسم و افراطگرایی نخواهند بود. این الگو مبتنی بر بهکارگیری توأمان «دیپلماسی تشویقی، همراه با اهرمهای فشار»، برای ترغیب جمهوری اسلامی جهت مشارکت مؤثر در تقابل با تروریسم منطقهای و بینالمللی خواهد بود. هراندازه که دامنه عملیاتی و شدت ضربه گروه های تروریستی افزایش یابد، نیازمندی آمریکا برای بهرهگیری از ظرفیت قدرتهای درون منطقهای نظیر جمهوری اسلامی بیشتر خواهد شد. در چنین فضایی، بخش از راهکارهایی که توسط جمهوری اسلامی میتواند مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
- نشان دادن این موضوع که ایران یک قدرت مسئول منطقهای است و تلاش می کند تا ظرفیتهای خود را در راستای مقابله با تروریسم و برقراری ثبات و امنیت منطقهای به کار گیرد و تقابل با ایران نه تنها کمکی به کاهش تنش در منطقه نمیکند، بلکه ابعاد بحران را پیچیدهتر خواهد کرد.
- جمهوری اسلامی ایران باید نشان دهد که اساسا در فضای فشار حاضر به تغییر رفتار و همکاری با ایالات متحده نمیباشد و از این طریق، مانع از تبدیل این رویکرد به یکرویه در رفتار آمریکاییها با ایران شود.
- ایران از مشارکت در تعامل محدود بر اساس منافع مشترک، میتواند به عنوان امکان و تاکتیکی برای احیای موقعیت منطقهای خود، ترمیم توان محور مقاومت و کاهش سطح تنش ها بهرهگیری نماید.
- جمهوری اسلامی میتواند از طریق نزدیک شدن بیشتر به بازیگران رقیب آمریکا نظیر روسیه، درصدد بهبود موقعیت خود در منطقه برآید.
- جمهوری اسلامی از طریق به بنبست کشاندن طرحهای مدیریت بحران آمریکا در منطقه، میتواند این کشور را ناگزیر به توجه به منافع جمهوری اسلامی در شرایط برابر نماید.
- مراجعه به سازمان ملل و نهادهای بینالمللی و طرح دعوا از رفتارهای خصمانه آمریکا در فضایی که به نظر میرسد دولت ترامپ چندان اعتقادی به نقش و کارکرد مؤثر سازمانها و نهادهای بینالمللی در حل چالش های منطقهای و جهانی ندارد.
نتیجهگیری
رئیس جمهور آمریکا، فردی است که «جسارت» و «ریسکپذیری» را معادل «قدرت» و لازمه موفقیت تلقی میکند. همین ویژگی موجب میشود تا وی مدام مبادرت به تصمیمگیریهای سریع و متعدد و بعضا متناقض نماید و نگرانی کمتری نسبت به پیامدهای این تصمیمگیریها داشته باشد. مبنای این تصمیمگیریها مبتنی بر نتیجه محوری و منفعت سنجی میباشد؛ بنابراین به نظر میرسد که حداقل در کوتاه مدت، تحلیلهایی که از رفتارها و سیاست های دونالد ترامپ ارائه میشود باید بازه زمانی کوتاه مدت را مد نظر قرار دهند. به معنایی دیگر، از منظر رئیس جمهوری آمریکا، نتیجه حاصله از یک تصمیم میتواند در نهایت موجب شود تا آن تصمیم به یک رفتار یا رویه بلند مدت منتج شود و یا اینکه از اساس تغییر یابد.
به نظر میرسد که اولویت اصلی دونالد ترامپ در سیاست خارجی، اقدام برای تنظیم یک سری مناسبات قدرت محور با قدرتهای بزرگ جهانی نظیر روسیه و چین می باشد. این تعاملات برای سیاست خارجی آمریکا عمدتا دارای کارکردی تاکتیکی خواهند بود. هنگامیکه محیط بینالمللی به سمت توافقهای دو سویه میان قدرتهای بزرگ جهانی سوق پیدا می کند، عملاً فضا برای کنشگری مستقل قدرتهای کوچک درون منطقهای کاهش مییابد. بنابراین این قدرتهای کوچک درون منطقهای که همچنان در مرحله کسب قدرت قرار دارند، ناگزیر خواهند بود تا رفتارهای خود را در چارچوب الزامات ناشی از یک موازنه بزرگ و سیال بینالمللی، تنظیم نمایند. به نظر میرسد واکنش های جمهوری اسلامی به عنوان بازیگر درون منطقهای باید تا حدودی بر مبنای اتفاقاتی که در نظم بینالمللی به وقوع میپیوندد، صورتبندی و تنظیم شود. این خود پیش از هر چیز مستلزم برخورداری کشور از یک چشمانداز استراتژیک منسجم میباشد.
در شرایط فعلی، اولویت دولت ترامپ در ارتباط با ایران بیش از آنکه مربوط به نقش و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی باشد، بر محدودسازی و تلاش برای کاهش قدرت ساختاری این کشور متمرکز است. هر چند رقبای منطقهای ایران نظیر عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در تلاش هستند تا از طریق قرار دادن نام ایران در کنار القاعده و داعش، دامنه این تقابل را به سطح کارکرد منطقهای قدرت ایران بسط دهند. در چنین شرایطی، برخورداری از یک دیپلماسی فعال برای تعامل با اروپاییها و بازیگران تأثیرگذاری نظیر روسیه و چین و همچنین رجوع به نهادها و سازمان های بینالمللی در شرایطی که به نظر میرسد دولت آمریکا در صدد تضعیف کارایی و اعتبار این نهادهاست، میتواند تا حدودی وضعیت در حال شکلگیری را برای جمهوری اسلامی متعادل نماید.
متن پی دی اف این تحلیل را میتوانید در این لینک دریافت کنید.
* بازنشر مقالات به معنای تایید تمام یا بخشی از مطالب ارایه شده توسط سایت شورای راهبردی روابط خارجی نیست.
[1] پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک
0 Comments