جدیدترین مطالب
رقابت عربستان با امارات برای تبدیل شدن به قطب تجارت منطقهای
شورای راهبردی آنلاین-رصد: «امارات برای چندین دهه، از مرکزیت اقتصادی منطقه برخوردار بوده و سرمایهگذاران خارجی را جذب کرده است. با این حال، اخیراً عربستان تلاش خود را برای رقابت با دبی و معرفی خود به عنوان رهبر اقتصادی منطقه دوچندان کرده است. این رقابت میتواند روابط عربستان و امارات را تغییر و کل منطقه را تحت تاثیر قرار دهد.»

أحدث المقالات

ظهور “ضد نخبگان” در روسیه
تغییرات سیاسی در روسیه، ممکن است نهایتاً از سوی “ضد نخبگان” حاصل شوند (از سوی افرادی که پیشاپیش در رژیم فعلی در پستهای ردهبالا قرار دارند و بهخوبی در طبقه حاکم انسجامیافتهاند). ناظران صحنه سیاسی روسیه، مرتباً در جستجوی نشانههایی در ارتباط با این موضوع هستند که تغییر سیاسی از کجا به وجود خواهد آمد. در دورهای که اپوزیسیون “نظاممند” که در مجلس نمایندگی میشوند، عموماً سازش گر تلقی میشوند، این باور رایج وجود دارد که تنها جایگزین ممکن برای طبقه حاکم فعلی، از اپوزیسیون “غیر نظاممند” حاصل خواهد شد که با قواعد تعیینشده از سوی کرملین بازی نمیکنند و سیاست خود را در خیابان انجام میدهند.
اما دلیل خوبی برای این باور وجود دارد که ناظران در اشتباه هستند و اینکه تغییر سیاسی در روسیه عاقبت از “ضد نخبگان” حاصل میشود که در درون رژیم فعلی شکل میگیرند.
در جهان پساشوروی، نخبگان موجود بهندرت توسط نیروهای بیرونی جایگزین شدهاند. در عوض، الگو به نفع اعضای ناراضی نخبگان حاکم رقم میخورد که با رژیم موجود قطع ارتباط میکنند و خود را در مقابل آن قرار میدهند.
یک مثال کلاسیک از این پدیده، انقلاب نارنجی سال 2004 اوکراین است که طی آن ویکتور یوچنکو (که نخستوزیر لئونوید کوچمای، رئیسجمهور این کشور بود)، خواهان براندازی نخبگان حاکم شد. اما این نوع گذار تنها با پشتیبانی منافع کسبوکار عمده، مقامات منطقهای و یا گروههای سیاسی برجسته، امکانپذیر است.
با این منطق، این احتمال وجود دارد که افرادی در گردش نخبگان در روسیه به قدرت خواهند رسید که پیشاپیش دارای پستهای ردهبالا در رژیم فعلی هستند و بهخوبی در طبقه حاکم جاافتادهاند. اما این لزوماً به معنای فروپاشی یا براندازی رژیم پوتین نیست. برای تحقق ضد نخبگی، تنها تضعیف قابلملاحظه رژیم ضروری است.
هرگونه نقش کلیدی در هرگونه گذار آتی، توسط افرادی در دولت انجام خواهد شد که ما از آنها بهعنوان فنسالار یاد میکنیم. اینها افرادی حرفهای توانمندی هستند (شامل طیفی از بوروکراتیکهای رده متوسط تا وزیران و روسای کمیتههای پارلمانی) که هیچ جاهطلبی سیاسی قابلتوجهی از خود بروز نمیدهند. این توصیف، بیشتر با اعضای دولت جاری متناسب است (در مقابل افرادی که در دولتهای پیشین تا سال 2012، خدمت کردند).
بیطرفی این بوروکرات ها میتواند این امکان را برای ایشان فراهم کند تا در موعد مقرر بهسرعت و با انسجام، به دوره ضد نخبگان انتقال یابند.
تعارضات و منازعات داخلی در درون دولت، در حال افزایش است. این امر، خاطرات دوره یلتسین و دهه 90 را به یاد میآورد که طی آن نخبگان حاکم روسیه، تقریباً در وضعیت دائم بحران و زیر شکاف منازعات میان گروههای قدرتمند مختلف قرار داشتند. بر اساس آن تجربه، جای تعجب ندارد اگر افرادی که امروز وفاداری خود به پوتین را اعلام میکنند، فردا رقبای کرملین نباشند.
روشی دیگر برای تشریح این پدیده این است که بگوییم تعداد زیادی از افرادی که در حاکمیت روسیه خدمت میکنند، تزیین گرانی هستند که به حفظ ظاهر دموکراسی تزیینی روسیه کمک میکنند. بسیاری از این افراد بهصورت فزایندهای احساس میکنند که مورد غفلت کرملین قرارگرفتهاند و اینکه کرملین قدردان تلاشهای آنها نیست. بهعنوانمثال هنگامیکه کرملین تشخیص داد که نیاز به نوسازی دومای کشور دارد (سالن کوچکتر پارلمان روسیه)، بیشتر از نیمی از حزب حاکم روسیه متحد، هیچ حمایت حزبی یا حمایت مالی برای انتخابات نکردند.
افرادی که از پیروزی انتخاباتی آنها ممانعت به عمل آمد تا راه را برای افراد دلخواه کرملین هموار سازند، جاهطلبیهای سیاسی خود را از دست ندادهاند و هنوز هم در جستجوی راههای جایگزین برای ارتقای حرفهای هستند. یکی از مشکلات عمدهای که حزب روسیه متحد در سال گذشته با آن مواجه بود، این بود که اعضایش، حزب را ترک کردند تا به اپوزیسیون نظاممند بپیوندند. یک بخش جدید از نخبگان در حال شکلگیری است که معتقد است ارزشهای سنتی ممکن است مهمتر از وفاداری به رئیسجمهور باشد و ممکن است در آینده از پوتینیسم بدون پوتین حمایت کنند.
وفاداری نخبگان کسبوکار به کرملین هم موقتی است. همه به این ایده عادت کردهاند که کسبوکار روسی از سال 2003-2004، کاملاً وفادارانه است، یعنی از زمانی که تنها یک سال طول کشید تا پوتین اولیگارشهای قدرتمند سیاسی کشور را به تجار صرفی تبدیل کند که پولشان را تنها درجایی سرمایهگذاری میکنند که مقامات اجازه میدهند.
اما بخشهای بزرگی از تجار ارشد روسیه، ثروتشان را در دهه 90 به دست آوردند و تعهدی در برابر پوتین احساس نمیکنند. تجار عملگرا و غیراحساسی هستند. تصمیم گیران شرکتی خود را با روندهای ملی وفق میدهند و خود را برای تمام سناریوهای ممکن آماده میسازند (با توجه به علاقه شدیدشان به الکسی ناوانلی، رهبر اپوزیسیون در سال 2011-2012، در حین اعتراضات گسترده). میتوان انتظار داشت که اگر قواعد تعیینشده توسط رژیم فعلی، برای کسبوکار میلیاردها دلار ضرر و صدها پروژه به اجرا نرسیده را به همراه داشته باشد، آنگاه افرادی که در حال حاضر عملگرا هستند، رویای تغییر رژیم را در سر خواهند پروراند.
دردسر دیگر برای کرملین، مناطق دورافتاده و گسترده روسیه است. درحالیکه رژیم فعلی، کنترل کامل سیاست فدرال را در دست دارد، یافتن یک رهبر قدرتمند برای هر منطقه، نهتنها کار دشواری است، بلکه حتی خطرناک است. بههرحال کنترل یک سیاستمدار قدرتمند با سطوح بالای حمایت انتخاباتی، دشوارتر خواهد بود. ارائه آنچه مسکو میخواهد، دشوار است: مدیران منطقهای کارآمد که در صورت خراب شدن اوضاع، بتوانند بهراحتی برکنار شوند.
اخیراً کرملین در حال انتصاب مدیرانی برای پستهای وابسته به حکومت نیست، بلکه افرادی را منصوب میکند که با خدمات امنیتی مرتبط باشند و تنها به لحاظ وفاداری، برجسته باشند. این تلاش در سادهسازی و تقویت فرمانبرداری از مسکو، تنها منجر به تصمیمات اشتباهتر و خطرناکتر در سطح ملی خواهد شد.
اگر قدرت فدرال ضعیفتر شود، اکثریت قاطع سازمان سیاسی منطقهای، عاقبت به مخالفت با مسکو خواهند پرداخت. درواقع کل نخبگان منطقهای بهاستثنای افراد دارای روابط شخصی با رئیسجمهور، میتوانند بهصورت بالقوه به ضد نخبه تبدیل شوند.
این روندها در کجا اپوزیسیون غیر نظاممند و رنجور روسیه را که هنوز آرزوی برکناری پوتین را در سر میپرورانند، رها میکنند؟ بهصورت تناقض گونه، بهرغم ظرفیت این افراد در ایجاد تغییر سیاسی، کمترین احتمال میرود که این افراد تشکیل ضد نخبگان را بدهند. رهبرانی که میتوانند اعتراضات خیابانی ایجاد کنند، بسیار خطرناک و غیرقابلپیشبینی هستند و افراد صاحب پول و قدرت، هر کاری میکنند تا آنها را زیر کنترل قرار دهند.
اما بهرغم تمام مشکلات اپوزیسیون غیر نظاممند و نمایش ضعیفش در انتخابات پارلمانی گذشته، این اپوزیسیون میتواند در ایجاد طبقه حاکم آینده در روسیه، هم بخشی داشته باشد. این امر از طریق پیروزی انتخاباتی رخ نخواهد داد، بلکه از طریق برتری شخصی رو به رشد اتفاق خواهد افتاد (چیزی که میخائیل خودروکوفسکی، رهبر اپوزیسیون و اولیگارش تبعیدی، آن را تائید کرده است). هنگامیکه اپوزیسیون غیر نظاممند، نظاممند شود، عصر جدیدی آغاز خواهد شد و کرملین دیگر قادر به حذف آن از انتخابات نخواهد شد، چراکه از یک انفجار سیاسی هراس دارد.
این، یک موضوع ایدئولوژیک نیست. همراه با نزدیکتر شدن تغییر رژیم، برچسبهای ایدئولوژیک به لحاظ جایگاه، بعد از ملاحظات عملگرایانه و ارتباطات با فردی که سامانه را ایجاد کرده است (یعنی رئیسجمهور)، قرار میگیرند. بسیاری از ناظران به دام تلقی اعضای لیبرال نخبه همچون الکسی کوردین، وزیر مالی سابق و یا آناتولی چوبیس، سیاستمدار روسی (او مسئول خصوصیسازی در کشور در دهه 90 بود) بهعنوان ضد نخبگان بالقوه و جایگزینهایی برای پوتین، میافتند. اما حتی مخالفان پوتین که شدیدترین اعتراضات ایدئولوژیک به رئیسجمهور فعلی را انجام میدهند، ممکن است در لحظات بحرانی، بیش از اطرافیان داخلی پوتین، طرفدار پوتین شوند.
درنهایت، در سامانههای سیاسی که تغییر از طریق انتخابات را مسدود میکنند، تضمین اصلی ثبات رژیم، ظرفیت آن در نوسازی از درون است. در حال حاضر، خود رژیم در حال شکاف است و از تحقق هرگونه نوسازی اینچنینی، جلوگیری خواهد کرد. اما بااینوجود، یک حرکت ضد نخبگان، در فرآیند شکلگیری است (حرکتی که میتواند عاقبت روسیه را در مسیری جدید قرار دهد، خواه به سمت آزادسازی (لیبرالیزاسیون) یا شکل سختتری از حکومت اقتدارگرا).
0 Comments