جدیدترین مطالب

نمایشگاہ نسخ قرآنی در پاکستان

همزمان با نیمه دوم ماه مبارک رمضان، نمایشگاه نسخ خطی قرآن کریم با مشارکت رایزنی فرهنگی کشورمان در پاکستان و مرکز تحقیقات زبان فارسی ایران و پاکستان در اسلام آباد گشایش یافت.

Loading

أحدث المقالات

در وزارت خارجه آمریکا از اوکراین خواستند که حقیقت را حتی در مورد ناکامی هایش در جبهه بگوید

جیمز روبین، فرستاده ویژه و هماهنگ کننده مرکز تعامل جهانی، وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا گفت که کی یف باید اطلاعات واقعی را حتی در مورد شکست های خود در جبهه فاش کند و دسترسی روزنامه نگاران و خبرنگاران را به “مناطق حساس درگیری” محدود نکند، که با مفهوم آزادی اطلاع رسانی که برای ایالات متحده هنجار است، در تضاد قرار دارد.

مسکو: آلمان حق اخلاقی ندارد که با قربانیان نازی ها رفتارهای متفاوتی داشته باشد

ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه، در توضیح اظهارات برلین درباره مسئولیت ویژه آلمانی ها در قبال یهودیان، گفت: آلمان حق اخلاقی ندارد که با قربانیان جنایات نازی ها متفاوت رفتار کند.

چرا بایدن عجله چندانی برای واکنش به کله‌شقی‌های نتانیاهو ندارد؟ / ۳ پیش فرض نادرست بایدن درباره رای‌دهندگان یهودی انتخابات آمریکا

برای اسرائیل باید روشن باشد که وقتی حمایت چاک شومر را از دست می‌دهد، یعنی حمایت کل آمریکا را از دست داده است. با این حساب، همچنان به نظر می‌رسد که دولت بایدن تا حدودی نسبت به اقدامات اخیر دولت نیانیاهو بی تفاوت است و عجله چندانی برای واکنش نشان دادن به بی توجهی، کله شقی و بی اعتنایی وی نسبت به منافع آمریکا ندارد.

Loading

سیاست امریکا تغییر نکرده، چرا به آن نزدیک شویم؟

۱۳۹۶/۰۲/۲۷ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین-رسانه ها:حساسیت بیش از حد عرب ها علیه آمریکا و سیاست های آن به میزان زیادی کاهش یافته است و رژیم های عربی به دنبال نزدیک شدن به آمریکا و جلب دوستی آن هستند.
  • با فروریختن دیواری که بین رژیم های عربی و آمریکا فاصله انداخته بود، ملت ها احساس می کنند پشتشان خالی شده است و احتمالا نمی توانند مدت زیادی در برابر چالش های مخالفت با سیطره آمریکا بر امور جهان ایستادگی کنند. مسابقه رژیم ها برای تحکیم روابط با آمریکا و تلاش برخی از آنها برای امضای قراردادهای نظامی کلان به این معنا است که ماشین شرارت که بی‌وقفه برای از بین بردن ارزش های امت کار کرده به اهداف خود رسیده است و اولویت ها در ذهن تصمیم گیرندگان، به هم ریخته است.
  • آمریکا سیاستش را تغییر نداده است، پس چرا باید به آن نزدیک شویم؟
    روزگاری، آمریکا از نظر نخبگان عرب نماد امپریالیسم جهانی و سلطه جویی و مداخله و خودخواهی بود. زمانی، روشنفکران عرب خود را بالاتر از آن می دانستند که به «مزدوری» برای آمریکا متهم شوند؛ و روزگاری، رویکردی «ترقی خواهانه» به ویژه در بین نخبگان وجود داشت به طوری که با غرب و میراث استعماری سنگین آن و موضع گیریش علیه عرب ها، مخالف بودند. روزگاری که به آن اشاره شد مربوط به تاریخ قدیم نیست بلکه مربوط به دوره معاصر است که فقط چند سال از آن می گذرد. ناگهان و بدون مقدمه، اوضاع تغییر کرد به طوری که آمریکا به «دوست» برخی ها یا طرفی سیاسی که «بهتر است از اقداماتش چشم پوشی شود» یا بازیگری اصلی که نمی توان وجودش را نادیده گرفت، تبدیل شد. غرب استعمارگر هیچ گاه دوست عرب ها یا مسلمانان یا هر یک از ملت هایی که آنان را در آمریکای لاتین و آفریقا و جنوب شرق آسیا استعمار کرد، نبوده است. درست است که آمریکا طرف مستقیم در استعمار غرب نبوده است که در قرن گذشته بر بسیاری از کشورها سیطره داشت ولی ظهور قدرتمندانه آن در صحنه جهانی پس از جنگ جهانی دوم، دوره جدیدی را آغاز کرد که در آن آمریکا بازیگری برجسته بود و تاثیری مستقیم بر اوضاع کشورهای عربی به ویژه بعد از جنگ سال ١٩۶٧ داشت. فقط ظرف ٩ سال، آمریکا که در برابر تجاوز سه جانبه به مصر در سال ١٩۵۶ ایستاده بود تغییر موضع داد و با رژیم اسرائیل هم پیمان شد که فلسطین را اشغال و ساکنانش را آواره کرد. امروز، واشنگتن در کنار تل آویو است و نه تنها از آن حمایت می کند بلکه برتری نظامی آن را بر کشورهای عربی تضمین کرده است. چه چیز تغییر کرده است؟ واقعیت هایی وجود دارد که باید ذکر شود تا مقطع کنونی از تاریخ عربی روشن شود، مقطعی که نمی توان آن را از معمای ائتلاف انگلیسی- آمریکایی- اسرائیلی جدا دانست.
    واقعیت نخست این است که تحولی شگرف در خلق و خوی کلی عرب ها در سال های اخیر به علت تاثیر پول های نفتی ایجاد شده و این تغییر بعد از سرکوب انقلاب های بهار عربی پررنگتر شده است. عرب ها «ترقی خواه» و «قومگرا» و «اسلام گرا» بودند ولی به علت مهندسی سیاسی پیچیده ای که بعد از حوادث تروریستی ١١ سپتامبر آغاز شد، اکثر این ویژگی ها را از دست دادند. شاید طراحان عملیات ١١ سپتامبر که سلطه آمریکا را یکی از علل بدبختی می دانستند گمان می کردند به سیطره آمریکا به ویژه بر جهان عرب پایان خواهند داد. می توان این ادعا را عمومیت داد که اکثر اصلاح طلبان قرن گذشته، نگاهی منفی به آمریکا داشتند. از این رو سید قطب به علت موضع گیری ضد آمریکایی و برنامه های اسلامگرایانه و آگاهانه خود بعد از تجربیاتش به عنوان دانشجو در آمریکا در اوایل دهه ١٩۵٠، هدف قرار گرفت. رهبر ایران آیت الله خمینی با توصیف کردن آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» این احساس را بیان کرد و به رغم تفاوت مذاهب، اکثر عرب ها و مسلمانان این توصیف را رد نکردند. خود آگاهی عربی با مخالفت مطلق با نزدیک شدن به آمریکا یا همکاری با آن، چنین احساسی را بروز داد. زمانی که عراق در سال ١٩٩٠ اقدام به مداخله (نظامی) در کویت کرد، مخالفت با آمریکا به خوبی نمایان شد. اعلام تشکیل «ائتلاف» با هدف «آزادسازی کویت» از دست نیروهای عراقی، موجب موضع گیری بی سابقه مردمی در مخالفت مطلق با این اقدام شد. تظاهرات و اعتراضاتی در اکثر کشورهای عربی (و اسلامی)، از مغرب تا پاکستان برپا شد و حتی نظام هایی که طرفدار غرب شناخته می شدند، زیر فشار مردمی مجبور شدند خود را از جنگی که علیه عراق در حال برنامه ریزی شدن بود دور نگه دارند. اردن به رهبری ملک حسین و یمن به ریاست علی عبدالله صالح و سازمان آزادیبخش فلسطین به ریاست یاسر عرفات، و همچنین الجزایر، به این مداخله خارجی اعتراض کردند. به رغم وجود امپراتوری رسانه ای گسترده که از این مداخله حمایت می کرد، ولی امت عربی در برابر این رسانه ها مصونیت داشت. با وجود آن که طرف های بسیاری با سیاست های صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق مخالف بودند ولی بحران آن زمان، او را به عنوان رهبری که نماد موضع ملت های عربی مخالف مداخله آمریکا است، نشان داد.
    واقعیت دوم این است که مداخله انگلیسی- آمریکایی در کویت نقطه آغاز دوره ای بود که قطب بندی ها ویژگی آن بود. در اینجا بود که «افغان های عرب» نقشی محوری در شکل گیری تحولات آن دوره ایفا کردند که ده سال ادامه یافت (از لشکرکشی نخست آمریکا و انگلیس علیه عراق تا حوادث ١١ سپتامبر که با مداخله مجدد این ائتلاف در منطقه به منظور سرنگون کردن رژیم صدام حسین در سال ٢٠٠٣ پیوند خورد). این یک دهه، عمر واقعی سازمان «القاعده» بود که غرب به رهبری آمریکا را هدف قرار داد. این حمله القاعده، واکنشی تند به جنگ بی سابقه ای بود که نیروهای عراقی را در کویت هدف قرار داد و کشتار «المطلاع» یکی از وحشیانه ترین فصول آن بود. بحث و بررسی درباره دوگانه القاعده- آمریکا و درباره تشکیل سازمان القاعده و شکل گیری دکترین سیاسی آن و علت هدف قرار دادن آمریکا و این که کدام طرف آغازگر جنگ بود، ادامه خواهد یافت. شاید اگر آمریکایی ها و متحدان منطقه ای آنان، دولت برهان الدین ربانی رئیس جمهور افغانستان در سال ١٩٩٢ را برای بیرون راندن «افغان های عرب» از افغانستان زیر فشار نمی گذاشتند، اوضاع به شکلی دیگر پیش می رفت. نتیجه چنین اقدامی، سقوط حکومت ربانی و تشکیل گروه طالبان و تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای فعالیت سازمان «القاعده» بود که اساسا آمریکا را هدف قرار می داد و کاری به اختلافات مذهبی در داخل پیکره جهان اسلام نداشت. مدارکی که آمریکایی ها بعد از کشتن اسامه بن لادن سرکرده القاعده در سال ٢٠١١ به دست آوردند و همچنین نامه هایی که بن لادن با زرقاوی و دیگر نمایندگان منطقه ای القاعده رد و بدل کرد، این مسئله را اثبات کرده است.
    واقعیت سوم این است که حوادث تروریستی سپتامبر که به سازمان «القاعده» نسبت داده شد نقطه عطف مهمی نه فقط برای سازمان «القاعده» بلکه برای جهان عرب و جهان اسلام بود. ائتلاف انگلیسی- آمریکایی- اسرائیلی به همراه برخی طرف های عربی، برای نابود کردن سازمان «القاعده» تصمیم قطعی گرفت و به این منظور از شیوه های مختلفی استفاده شد: نخست، استفاده گسترده از نیروی نظامی که با وحشیگری بی سابقه ای کوه های تورابورا را با بمب و موشک هدف قرار داد و به این ترتیب ارتباط سران القاعده را با تشکیلات سازمانی آن به طور کامل قطع کرد. همچنین اعضای این سازمان تا به امروز هدف حملات مستمر بوده اند. دوم، مداخله مستقیم برای تغییر ساختار القاعده به گونه ای که غرب یا متحدان آن را هدف قرار ندهد. در اینجا از دین به عنوان سلاحی علیه القاعده استفاده شد و دستگاه های اطلاعاتی کشورهای ذیربط برای تغییر رویکرد القاعده به سمت داخل کشورهای عربی و اسلامی همکاری کردند و از تاکتیک های فکری جدید برای تغییر تفکر و اولویت هایی که القاعده بر اساس آن بنا شده بود استفاده شد. به این ترتیب بقایای «تفکر ترقی خواهانه» که خواستار مبارزه مستمر علیه «امپریالیسم» و «سرمایه داری» بود و به آرمان فلسطین شکل داد و آن را بخشی از تفکر ترقی خواهانه دانست، از بین برده شد. همچنین پروژه «اسلام سیاسی» که هدف آن ایجاد ساختاری سیاسی با هدف ترویج آزادی و برپایی عدالت و اجرای اصل شورا و احیای نقش «عقل» در قانونگذاری و فقه بود، هدف قرار گرفت و پروژه ای جایگزین آن شد که نقطه آغاز آن، اجرای احکام شریعت و در صورت امکان ایجاد مرزها بود و مبنای آن را قداست متون به ارث رسیده از سلف تشکیل می داد و عقل را از دایره قانونگذاری خارج می کرد و دکترین سیاسی آن مبتنی بر «پاکسازی» دین از رویکردهای مذهبی مخالف و به راه انداختن «جهاد» ابتدا با هدف قرار دادن «دشمنان داخلی» بود. یکی از نتایج این رویکرد فکری، به تعویق افتادن نبرد با «دشمن خارجی» بود. به این منظور لازم بود تا مدتی با نیروهای دولتی یا منطقه ای سازش شود. به این ترتیب آسیاب‌های بادی دون کیشوت شروع به تکه تکه کردن پیکره امت بر اساس مقوله وابستگی مذهبی کردند.
    از آنچه گفته شد چنین نتیجه گیری می شود که حساسیت بیش از حد عرب ها علیه آمریکا و سیاست های آن به میزان زیادی کاهش یافته است و رژیم های عربی به دنبال نزدیک شدن به آمریکا و جلب دوستی آن هستند. با فروریختن دیواری که بین رژیم های عربی و آمریکا فاصله انداخته بود، ملت ها احساس می کنند پشتشان خالی شده است و احتمالا نمی توانند مدت زیادی در برابر چالش های مخالفت با سیطره آمریکا بر امور جهان ایستادگی کنند. مسابقه رژیم ها برای تحکیم روابط با آمریکا و تلاش برخی از آنها برای امضای قراردادهای نظامی کلان به ارزش ٣٠٠ میلیارد دلار، به این معنا است که ماشین شرارت که بی‌وقفه برای از بین بردن ارزش های امت کار کرده به اهداف خود رسیده است و اولویت ها در ذهن تصمیم گیرندگان، به هم ریخته است.
  • منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *