جدیدترین مطالب

اعتصاب در شرکت لوفت هانزا، منجر به لغو چهارصد پرواز شد

تلویزیون آلمان، «آ. اِر. دِ»، در ادامه اعتصاب‌های کادر حفاظتی و امنیتی چند فرودگاه بزرگ آلمان، این بار، اعتصاب در بزرگترین شرکت هواپیمایی مسافربری اروپا، «لوفتهانزا»، تنها در فرودگاه مونیخ، ۴۰۰ پرواز را لغو کرد .

اعتصاب در شرکت لوفت هانزا، منجر به لغو چهارصد پرواز شد

تلویزیون آلمان، «آ. اِر. دِ»، در ادامه اعتصاب‌های کادر حفاظتی و امنیتی چند فرودگاه بزرگ آلمان، این بار، اعتصاب در بزرگترین شرکت هواپیمایی مسافربری اروپا، «لوفتهانزا»، تنها در فرودگاه مونیخ، ۴۰۰ پرواز را لغو کرد .

Loading

أحدث المقالات

9 هزار کودک از بلگورود روسیه تخلیه می شوند

به گزارش اسپوتنیک، فرماندار این منظقه اعلام کرد که به دلیل حملات نیروهای اوکراین به این منطقه و نواحی دیگر، 9 هزار کودک تخلیه می شوند. به گفته وی اکثر روستاها تخلیه شده اند و اکنون تصمیم گرفته شده کودکان نیز از این مناطق تخلیه شوند.

Loading

سعودی نابودگر سیاست خارجی خاورمیانه‌ای آمریکا

۱۳۹۸/۰۴/۰۳ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین – رصد: ماجرای قتل جمال خاشقچی روزنامه‌نگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان سعودی در استانبول در طول سه هفته گذشته در صدر اخبار جهان قرار داشته است.

استیون کوک در تحلیلی که ­فارن پالیسی منتشر کرد، نوشت: کارشناسان چهار دلیل برای تمرکز توجه آمریکایی‌ها به این موضوع بر می‌شمرند. نخست آنکه خاشقچی برای یک روزنامه آمریکایی و در شهری قلم می‌زد که مردمانش خود خبرسازند.

دوم آنکه میان دولت دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا و عربستان سعودی و شخص محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور که مظنون اصلی صادرکننده فرمان قتل خاشقچی است، روابط بسیار نزدیکی برقرار است. این وضعیت موجب برانگیخته شدن حساسیت حزبی شده و حتی برخی از چهره‌های سرشناس حزب جمهوری‌خواه خواستار مجازات و تحریم عربستان سعودی شده‌اند.

ثالثاً این موضوع پرسش‌های نگران‌کننده‌ای را درباره نفوذ ریاض در میان چهره‌های سیاسی واشنگتن ایجاد کرده است و درنهایت و از همه مهم‌تر موجب طرح مباحثاتی درباره منطق و درستی روابط واشنگتن با عربستان و شخص ولیعهد بی‌مبالات و گستاخ سعودی شده که ممکن است با کشتن خاشقچی، سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا را نیز همراه با وی به کام مرگ بفرستد.

منطق رویکرد دولت ترامپ در منطقه بر مبنای حمایت از عربستان و محمد بن سلمان استوار شده است. بدون شک گروه جدیدی که در کاخ سفید بر مسند قدرت آمد، برای نجات کشتی‌شکسته سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه خیلی زود دریافت که به هیچ گزینه دیگری جز کمک عربستان سعودی نمی‌تواند تکیه کند، زیرا دیگر کشورهای عربی یا درمانده و ناتوان هستند یا با بحران پشت بحران دست به گریبان‌اند، یا به لحاظ جغرافیایی محدود و کوچک هستند.

بنابراین وقتی ترامپ قول داد که از توافق هسته‌ای ایران خارج می‌شود، بیش از همه سعودی‌ها از این وعده استقبال کردند. وقتی ترامپ مدعی شد درصدد نابودی کامل داعش و مبارزه با افراط‌گرایی است، سعودی‌ها گفتند به آمریکا کمک می‌کنند. ترامپ از تمایلش برای پیگیری فرایند صلح اسرائیل و فلسطینیان خبر داد و سعودی‌ها قول دادند در این زمینه نیز به کمک ترامپ بیایند. ترامپ خواست تا تسلیحات (به قول خودش) زیبای آمریکایی را به فروش برساند و سعودی‌ها متعهد شدند تا میلیاردها دلار سلاح از آمریکایی‌ها بخرند. وقتی اسم عربستان سعودی به زبان می‌آید، همه بلافاصله به یاد نفت می‌افتند، ولی ظاهراً امروز تجارت سلاح به جنبه مهم و اصلی روابط دوجانبه میان ریاض و واشنگتن تبدیل شده است.

در خصوص روابط دولت آمریکا با ولیعهد عربستان سعودی نیز کار از قبل تمام‌شده بود. روشن بود ملک سلمان تصمیم گرفته است محمد بن سلمان به‌جای برادرزاده‌اش محمد بن نایف ولیعهد عربستان شود. ترامپ هم اصلاً با این موضوع مشکلی نداشت. ناظران اوضاع عربستان می‌گویند ملک سامان پسر دردانه خود را برای پادشاهی در نظر گرفته بود، چون می‌گفتند محمد بن سلمان آدم سختگیری است و ترامپ هم آدم‌های این مدلی را دوست دارد. تازه این برای داماد 37 ساله ترامپ خوب است تا با شاهزاده‌ای 33 ساله سروکار داشته باشد، حال چه اهمیتی دارد که کوشنر فاقد هرگونه تجربه دیپلماتیک باشد و بن سلمان آدم ناشناخته و بی‌مبالات.

درهرحال به نظر می‌رسید ولیعهد جوان سعودی به این نتیجه رسیده است که کشورش به ایجاد تغییرات و اصلاحات گسترده به‌شدت نیاز دارد. اصلاحات اقتصادی و اجتماعی – ونه سیاسی- که محمد بن سلمان پیشنهاد کرد با استقبال گرم واشنگتن روبرو شد، زیرا آن‌ها قول دادند به تقویت اقتصاد سعودی‌ها و برقراری ثبات در این کشور کمک کنند.

ولی در عمل سعودی‌ها هیچ‌چیزی جز دردسر برای آمریکایی‌ها نداشتند. اینکه محمد بن سلمان اختیارات پلیس مذهبی را کاهش داد، درهای سالن‌های تئاتر و سینما را باز کرد، اجرای کنسرت‌های موسیقی را مجاز کرد و تلاش‌های اولیه‌ای برای فاصله گرفتن از آپارتاید جنسیتی که ویژگی بارز جامعه سعودی به شمار می‌رفت از خود نشان داد، همگی نکات مثبتی بودند، ولی به‌اندازه اهمیت این موضوعات، به نظر می‌رسید عربستان موجی از سرکوب مخالفان را آغاز می‌کند. عربستان هیچ‌گاه کشور آزادی نبوده است، بلکه برعکس قدرت سیاسی در دستان یک نفر متمرکز شده است. ظاهراً ولیعهد قصد داشت همه صداهای مخالف را قطع‌نظر از اینکه تا چه اندازه دور یا ملایم هستند، در جا خفه کند. واکنش وی به انتقادات بین‌المللی نیز دقیقاً از همین رویکرد نشات می‌گیرد، وی می‌گفت من ولیعهد عربستان سعودی هستم و شما باید با آن کنار بیایید. شاید این رویکرد مستقیماً بر آمریکا تأثیری نداشته باشد، ولی برای ولیعهد سعودی دشمنان زیادی ایجاد می‌کند و درباره اینکه آیا قدرت‌طلبی بن سلمان ثبات و آرامش را در عربستان سعودی بر هم زده است یا خیر پرسش‌های زیادی مطرح کرده است.

در عرصه سیاست خارجی نیز اقدامات اخیر سعودی‌ها هیچ‌چیزی عاید ریاض نکرده است. سعودی‌ها اخیر بر سر یک توئیت با کانادا درافتادند و درست برخلاف چیزی که انتظار داشتند، این رویکرد موجب شد آن‌ها ضعیف و ناتوان به نظر برسند. از سوی دیگر محمد بن سلمان در کنار محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی نزدیک‌ترین متحد منطقه‌ای خود و نیز کشورهای مصر و بحرین از ابتدای ژوئن 2017 تحریم قطر را آغاز کردند. ولی هم‌اکنون دوحه پس از پشت سر گذاشتن دوره کوتاه بحران اقتصادی به نظر می‌رسد خیلی خوب از پس مقابله با آن‌ها و مدیریت بحران برآمده است. تنها نتیجه این محاصره، برانگیختن خشم و نگرانی طراحان ‌دفاعی آمریکا بوده که ترجیح می‌دادند به‌دوراز دعواهای شخصی عمده توجه خود را به تلاش برای مهار ایران معطوف سازند؛ و همه این‌ها در حالی است که فلسطینیان نیز دیگر به‌روشنی به سعودی‌ها به‌عنوان میانجی برای ترغیب محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی به تسلیم شدن فوری در برابر اسرائیل اعتمادی ندارند.

از همه این‌ها مهم‌تر دخالت سعودی‌ها در جنگ فاجعه‌بار یمن است که به گفته سعودی‌ها باهدف جلوگیری از گسترش نفوذ حزب‌الله صورت گرفته است، ولی به نظر می‌رسد این جنگ نتایج معکوسی به همراه دارد. آمریکا هم‌اکنون شاهد گیر افتادن متحد استراتژیک خود در جنگی است که هرگز نمی‌تواند در آن به پیروزی برسد و منابع سعودی‌ها را به خود می‌بلعد و موجب تغییر موازنه قدرت به نفع ایران در منطقه می‌شود. واشنگتن با حمایت لجستیکی از ریاض در یمن با دولتی همدست شده است که ثابت کرده برای حجم رنج و آلامی که به غیرنظامیان یمنی تحمیل کرده است هیچ اهمیتی قائل نیست. این موضوع تابستان گذشته و هنگامی بیشتر آشکار شد که مقامات نظامی عربستان هفته‌ها تأکید داشتند حمله نظامی و بمباران یک اتوبوس مدرسه مملو از کودک و دانش آمور هدفی کاملاً مشروع به شمار می‌رود.

و حالا هم که سعودی‌ها با کشتن یک روزنامه‌نگار منتقد خود که هیچ تهدید امنیتی و تهدید ملی برای عربستان سعودی محسوب نمی‌شد، یک جنجال بین‌المللی دیگر درست کرده‌اند. به نظر می‌رسد حکام جدید سعودی در مقایسه با حاکمان پیر و فرتوت قبلی، خودشان را بی‌منطق و مستبد و افرادی نشان داده‌اند که گوش شنوایی برای نصایح دیگران ندارند و از همه بدتر گستاخ شده‌اند و به‌اشتباه خودشان را بزرگ می‌پندارند.

اخیراً روزنامه واشنگتن‌پست در سرمقاله‌ای نوشت: چه کسی به عربستان سعودی نیاز دارد؟ این پرسش درستی است. با نگاهی دقیق به هر آنچه سعودی‌ها اخیراً انجام داده‌اند – به‌ویژه سیاست‌هایی که به شخص محمد بن سلمان مربوط می‌شود – پاسخ این پرسش معلوم می‌شود: این آمریکا نیست که به عربستان نیاز دارد. سوابق و عملکرد سعودی‌ها در دوران پادشاهی ملک سلمان و پسرش یا هیچ عایدی برای آمریکا نداشته و یا درمجموع مضر و غیر سازنده بوده است.

سعودی‌ها در پاسخ به این پرسش بدون شک چنین استدلال می‌کنند که شما خودتان از ما خواستید که هر آنچه در توان داریم برای محافظت از امنیت و پیشبرد منافع مشترک انجام دهیم و حالا که این کار را می‌کنیم فقط از ما گله و شکایت می‌کنید. انتظار دارید چه کار کنیم؟

شاید آن‌ها توجیهی برای کارهایشان داشته باشند، ولی اگر می‌خواهند مناسبات خود را با آمریکا از بحران نجات دهند، پاسخ به سؤال آن‌ها بسیار ساده است: مثل آدم‌های بالغ و منطقی عمل کنید.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *