اندیشکده آلمانی «روابط امنیتی و بینالملل» در تحلیلی پیرامون بحران قطر به سه سناریوی موجود در این زمینه اشاره کرد .
«ماتیاس سیلر» و «استفان رول» نویسندگان این گزارش عنوان کردند: عربستان سعودی، امارات و مصر به همراه شماری از متحدان خود در ۵ ژوئن ۲۰۱۷ روابطشان را با قطر قطع و این کشور را محاصره کردند. تقاضای آنها از قطر نیز قطع حمایت از گروههای تروریستی و سیاستهای بیثبات کننده بود. با رد این درخواستها از سوی قطر و ذکر بیپایه و اساس بودنشان، چشم انداز حل اوضاع مبهم به نظر میرسد. در این میان، سناریویهای قابل توجه جایگزین رهبری قطر، حل مسالمت آمیز ماجرا بین طرفهای درگیر و تثبیت شکاف بین دو طرف قضیه است.
* تغییر نظام در دوحه
این اندیشکده با پرداختن به سناریوی اول یعنی «تغییر نظام در دوحه» نوشت: بیانیههای لابیهای سعودی و مقالات نشریات اماراتی مبین این هستند که اعضای برجسته خانوادههای سلطنتی عربستان و امارات مایل به سرنگونی رهبر کنونی قطر و جایگزینی او با شخصی دیگرند. این سناریو بدون درگیری نظامی یا کودتایی با کمک عوامل خارجی در کاخ امیر قطر غیرممکن و البته در برهه کنونی بعید به نظر میرسد.
بر این اساس، رویارویی نظامی و یورش عربستان و امارات خطرهای قابل توجه و پیامدهایی غیر قابل پیشبینی برای منطقه به همراه خواهد داشت.
باید توجه کرد که هم ایران و هم ترکیه حمایت خود را از قطر اعلام کرده و از همه مهمتر، این رویارویی نظامی در تضاد با منافع راهبردی آمریکا خواهد بود.
*سناریوی حل اختلاف
سناریوی دوم «حل اختلاف» است و اروپا و آمریکا هر دو درحال وارد کردن فشار برای خاتمه سریع این بحران هستند.
خطر بزرگ در این عرصه اخلال در نبرد علیه داعش و لطمه به موقعیت اقتصادی کشورها با توجه به افزایش بهای نفت و گاز و قطع فعالیتهای تجاری غرب در خلیج فارس است. حل دو جانبه این بحران میتواند شامل رفع تحریمها در عوض اخراج عواملی در خاک قطر باشد که عربستان و امارات آنها را تروریست بر میشمارند. در حالیکه سران حماس دوحه را ترک کردهاند، قطر نیز میتواند به طور قابل توجه در تعهدهای خود تجدید نظر کرده و در سیاست خارجیاش در ارتباط با دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس بذل توجه بیشتری معطوف نماید.
*سناریوی جنگ سرد در خلیج فارس
در ادامه این مطلب با پرداختن به سناریوی سوم یعنی «جنگ سرد در خلیج فارس» آمده است: محتملترین گزینه برای قطر مهیا کردن خود برای افزایش تهدید نظامی در آینده است. حتی در صورت رفع رویارویی در کوتاه مدت، میتوان انتظار ارتباط نظامی و سیاسی گسترده دوحه با آنکارا را داشت و البته روابط با تهران نیز به طور محتمل یادآور اهمیت کریدور ایران است. اشتراک ذخایر گازی نوعی وابستگی متقابل را بین ایران و قطر فراهم کرده است.
به باور نویسندگان، باید در این عرصه به روابط ریاض با قاهره نیز نگریست. طرح برنامهریزیشده واگذاری دو جزیره در دریای سرخ از جانب مصر به عربستان که مذاکرات آن از سال ۲۰۱۶ آغاز شد، نشاندهنده گرمی بیشتر روابط ریاض و قاهره است.
در بخش دیگر این گزارش آمده است: «سناریوی سوم محتملترین گزینه است و درصورت وقوع، میانجیگری بین گروهها را مشکل میسازد. پیش شرط هرگونه مداخله موفقیت آمیز بیشتر از سوی تلاشهای منسجم واشنگتن است که با همه پادشاهیهای کشورهای خلیج فارس همکاریهای امنیتی دارد. هم زمان نفوذ اروپا نیز باید دست کم گرفته نشود.»
*لزوم یادآوری قوانین بینالملل به رباض و ابوظبی
نهایت این ماجرا این است که قطر، عربستان و امارات همگی در صورت بروز درگیری تضعیف شده و در حالیکه در این بحران جناحهای مشخصی ظهور یافتهاند، اما آنها نیز در دل خود منافعی متفاوت خواهند داشت.
قطر نمیخواهد بیشتر وابسته به ترکیه و ایران باشد، در عین حال همکاری نزدیک با مصر غیر قابل اعتماد و از لحاظ اقتصادی از بین رفته نیز در میان مدت برای عربستان هزینه دار خواهد بود.
در خاتمه این گزارش نویسندگان بر لزوم میانجیگری اروپا (به ویژه آلمان و فرانسه) و رایزنی مقامهای این قاره با کشورهایی چون کویت و عمان در رفع تنش و لزوم تماس با ریاض و ابوظبی، بر ضرورت رعایت حاکمیت ملی و قوانین بینالملل تاکید میکنند.
منبع: فارس
0 Comments