جدیدترین مطالب

امریکا در فکر استفاده از ربات به جای سرباز

امریکا در فکر استفاده از ربات به جای سرباز

در جنگ‌های آینده، فرماندهان آمریکایی می‌خواهند ربات‌ها را به مقابله با اولین گلوله‌های دشمن بفرستند. روبات‌های ارتش آمریکا که روی هشت چرخ حرکت می کنند و از مهمات کافی در انبانشان برای تغذیه سلاح های دستی برخوردارند، در آن میدان رزمی، به شهر خیالی اوجن حمله کردند. روبات‌ها به خانه‌هایی که نیروی مقابل در آنها پناه گرفته بودند، تیراندازی کردند. پهپادهایی که ساعت‌ها روی میدان جنگ پرواز ‌کردند، بالای سر مک‌کردی و تیمش پرسه زده و "بمب‌ها" – در این مورد توپ‌های فومی فوتبال – را مستقیماً روی آنها پرت کردند، شلیک های دقیق توپخانه. سگ‌های روباتیک با سنسورهای روی سرشان، خانه‌ها را برای اطمینان از پاک بودن آنها جست وجو می‌کردند.
Loading

أحدث المقالات

فضاسازی تبلیغی پارلمان اروپا علیه عملیات «وعده صادق»

لندن – ایرنا – نمایندگان پارلمان اروپا روز پنجشنبه با صدور بیانیه‌ای جانبدارانه، پاسخ ایران به تجاوزگری رژیم صهیونیستی علیه کنسولگری کشورمان در سوریه را محکوم کرده و خواستار خویشتن‌داری طرف‌ها و جلوگیری از تشدید تنش‌ها شدند.

ماکرون: اروپا در خطر مرگ قرار دارد  

رئیس‌جمهور فرانسه امروز – پنجشنبه – ضمن هشدار نسبت به «احتمال مرگ اروپا»، تاکید کرد که این قاره در «نقطه بحرانی» قرار دارد و جهت مقابله با رقبای جهان باید اقدامات بیشتری انجام داد.

اسپوتنیک تنها کانال رادیویی خارجی در ایران

از امروز، رادیو “گفتگو”، برنامه هفتگی مشترک “راهبرد شرقی” را روی آنتن می برد. در این کانال رادیویی، کارشناسان دو طرف به مدت یک ساعت در مورد شکل گیری نظم جهانی چند قطبی و چندفرهنگی بحث خواهند کرد.

Loading

رقابت راهبردی چین – آمریکا: نظریه‌های نفوذ

شورای راهبردی آنلاین – رسانه ها: رقابت راهبردی چین و آمریکا بر مباحث سیاست خارجی آمریکا حکمفرما شده است. اگرچه در این رقابت چند بعدی، طرفین به دنبال برتری اقتصادی و تکنولوژیکی هستند، اما به طور فزاینده ای، مولفه‌های نظامی و ایدئولوژیکی نیز در آن وارد شده است. در این میان، سوال اساسی این است که کدام کشور از قدرت ملی پایدارتری برخوردار است؟

مایکل جی مزار و علی وین در یادداشتی که وب سایت اندیشکده رند آن را منتشر کرد؛ نوشت: آمریکا برای حفظ موقعیت رهبری خود در جهان عمدتا نیروی نظامی قابل توجهی را به کار گرفته و عموما از زور استفاده کرده است. با این حال، آمریکا برای پیشبرد قدرت خود، یک رویکرد تشویقی و جمعی نیز اتخاذ کرده و به الگوسازی سیستمی پرداخته است که سایر کشورهای جهان به دنبال پیوستن به آن هستند. نهادها، فرایندها و قوانین ایجاد شده توسط آمریکا، جذابیت قدرتمندی داشته است، زیرا آنها فرصتی در اختیار سایر کشورها (حتی رقبا) قرار داده است تا امنیت و رفاه خود را بهبود بخشند. در دهه 1990، جذابیت مدل مورد حمایت آمریکا حتی برای چین نیز آشکار بود، به‌طوری‌که این کشور برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی تلاش زیادی کرد و در آن زمان شدیدا به دنبال پیروی از قوانین این سازمان بود. ائتلاف ناتو نیز نمونه واضح دیگری است که کشورهای زیادی را جذب خود کرده است.

در حقیقت، آمریکا به واسطه تسهیل توافق‌ها و تاسیس نهادهایی (از جمله صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) که موجب تقویت پیوندهای بین اقتصادهای بازاری شده است، به افزایش قدرت خود پرداخته است. حفظ سیستم بین‌المللی قانون محور نیز درجه‌ای از قدرت مشروع را برای آمریکا فراهم کرده است، زیرا سایر کشورها این سیستم را در راستای منافع ملی خود دانسته و پذیرفته اند. همچنین، آمریکا منافع خود را با ارزش‌های لیبرال (نظیر حقوق بشر و آزادی‌های دموکراتیک) پیوند زده و با تهاجم علیه این ارزش‌ها مقابله می‌کند.

اما نظریه قدرت چین، متشکل از حکومت تک حزبی اقتدارگرا و مدل رشد اقتصادی دولتی، به دنبال ایجاد جذابیت از طریق سیاست خارجی تعاملی است – الگویی که روابط دوجانبه را ترجیح داده و به دنبال ایجاد منطقه مشترک صنعتی اوراسیا با محوریت چین است. الگوی اقتصادی چین به این کشور امکان می‌دهد تا سرمایه‌گذاری‌های داخلی در فن‌آوری‌های پیشرفته را با کمک‌های وسیع دولتی تقویت کرده و در ایجاد زیرساخت‌ها و مواصلات در جهان در حال توسعه، نسبت به آمریکا برتری داشته باشد.

رویکرد چین شدیدا سلسله‌مراتبی بوده و به‌طور فزاینده‌ای اقتصادی است. هر قدر که چین بتواند اقتصاد سایر کشورها را به اقتصاد خود وابسته سازد، به همان قدر می‌تواند آنها را در جبهه خود وارد نماید.

صرف نظر از ایده توسعه اقتصادی، نظریه نفوذ چین ظاهرا از هیچ ارزش خاصی سرچشمه نمی‌گیرد. چین توجه چندانی به امور داخلی کشورهای طرف تجاری خود نداشته و بر سیاست عدم مداخله خود متعهد است، هرچند که این تعهد چین بواسطه بسیاری از بیانیه‌ها و اقدامات اخیر این کشور زیر سوال رفته است.

هر کدام از این نظریه‌های قدرت، دارای نقاط ضعف خاص خود هستند. در خصوص آمریکا باید گفت سیاست خارجی که هدفش حفظ نظم جهانی است، ذاتا بخاطر گستردگی آسیب پذیر خواهد بود: ضمن آنکه انتظارات جهانی از قدرت برتر برای حل چالش ها، باعث شده است تا آمریکا در توانایی خود برای مطیع ساختن همه جهان زیاده روی کند. در مورد چین نیز، کاهش رشد اقتصادی و افزایش بدهی، پایداری مدل اقتصادی دولت محور چین را دچار شک و تردید کرده و چالش‌های اساسی نظیر کاهش جمعیت و تخریب زیست محیطی به شدت در حال افزایش است.

علاوه بر این، تعامل گرایی چین، پایگاه پشتیبانی از این الگو را ضعیف و در برابر مقاومت‌های سیاسی آسیب پذیر می‌سازد. همچنین، نظام اقتدارگرای چین فاقد جذابیت گسترده است.

در مجموع، آمریکا از نظریه قدرت پایدارتری برخوردار است. اگرچه چین به ایجاد زیرساخت‌ها در جهان در حال توسعه، کمک قابل توجهی کرده است اما نظم جهانی مورد نظر این کشور، تنگ نظرانه، قومی و سلسله‌مراتبی است و زیرساخت‌های آن در خارج در برابر چرخش‌های سیاسی و مشکلات اقتصادی آسیب پذیر است. نظامی سازی فزاینده دریای چین جنوبی، استفاده فزاینده از زور اقتصادی و رفتار «دیپلماسی گروگانگیری» چین، باعث تضعیف دیدگاه «ظهور مسالمت آمیز» این کشور شده است.

ناظران برای مدت مدیدی اظهار می‌کردند که آمریکا در دام تفکر واکنشی و کوتاه مدت افتاده است، در حالی که چین از یک راهبرد عالی بلند مدت برخوردار است. با این حال، اگرچه چین دارای افق زمانی گسترده‌ای است اما نظریه نفوذ این کشور از یک راهبرد کوتاه مدت حکایت می‌کند که نتایج فوری را به ارزش‌های مشترک و همکاری‌های گسترده ترجیح می‌دهد.

قدرت هنگامی پایدار می‌ماند که از طریق سیستم مشترک و منافع متقابل اعمال شده و اجرا شود. آمریکا دقیقا به ایجاد همین سیستم به صورت نظم قانون محور پرداخته و برتری رقابتی خود را حفظ کرده است.

ویژگی‌های قدرت آمریکا از یک طرف و رویکرد آن در ایجاد جوامعی با منافع مشترک از طرف دیگر، برتری چشمگیری برای این کشور فراهم می‌کند.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *