بحران روی بحران
جعفر قنادباشی/ کارشناس مسائل خاورمیانه
آنچه مسلم است هم در سوریه و هم در عراق به دلیل درگیریهای داخلی چند سال گذشته، علاوه بر ضرورتهای مرتبط با بازسازی و نوسازی زیرساختهای اقتصادی، مسائلی چون جایگاه و موقعیت نظامیان و نقشی که میتوانند در آینده این کشورها ایفا کنند از جمله موضوعاتی است که در اولویت بررسی و کنکاش قرار دارد.
این بدان معنا است که طی ماههای آتی این موضوع که نظامیان چه سطحی از قدرت را به خود اختصاص خواهند داد و ترتیبات نظامی چه تاثیری بر ساختار سیاسی آینده این دو کشور خواهد داشت، از جمله موضوعات و مسائل مطرح در سوریه و عراق خواهد بود.
این در حالی است که با آغاز دوران پساداعش در خاورمیانه، بازیگران سیاسی در منطقه به تناسب توانمندیها و همچنین نقشی که در تحولات چند سال گذشته داشتهاند میکوشند تا سهم بیشتری را از قدرت سیاسی و نظامی به خود اختصاص دهند و از درون تحولات جاری، زمینههای به دست گیری ابتکار عمل را برای خود فراهم آورند. طبیعی است که در این عرصه متحدان منطقهای واشنگتن با پذیرش و تحمل شکستهای پیدرپی در پیشبرد سیاستهای تعیین شدهشان در جایگاه بسیار ضعیف تری قرار گرفتهاند و در مقابل کشورهای سوریه و عراق و متحدان آنها قابلیتهای قابل ملاحظهای را در تعیین معادلات کنونی و همچنین تحقق اهداف کشورهای عضو محور مقاومت کسب کردهاند.
این از جمله موضوعاتی است که سبب شده تا بازیگران بینالمللی یا به عبارت بهتر قدرتهای غربی، کوششهای دامنهداری را برای جلوگیری از این روند بهکار گیرند و با یک سلسله اقدامات دیپلماتیک آن هم در سطوح راهبردی و کلان از فاصله گرفتن میان شرایط کنونی در منطقه با سیاستهای غربی جلوگیری کنند. چنانکه حتی این نحوه کوشش دولتهای غربی را در مذاکرات اخیر دونالد ترامپ با مقامات اروپایی و همچنین مقامات روسی میتوان به خوبی مشاهده کرد. درواقع آنها از هیچ تلاشی با هدف اینکه از منطقه فاصله نگیرند، فروگذار نکردهاند.
با این حال و بهرغم تلاشهای آمریکا و دولتهای غربی باهدف تغییر روند معادلات کنونی در غرب آسیا به نظر نمیرسد که این کشورها از اهرمها و ابزارهای لازم برای پیشبرد سیاستهای خود در این عرصه برخوردار باشند و از این لحاظ به خوبی میتوان ضعف و ناتوانی آمریکا و متحدان اروپاییاش را مشاهده کرد.
به بیان دیگر تلاشهای ترامپ برای به نمایش گذاشتن روابط آمریکا با کشورهای اروپایی و سپس دیدار وی با پوتین نمایانگر آن است که واشنگتن برای اعاده شرایط گذشته در منطقه به دیپلماسی چشم دوخته و تنها امیدواری او نقشی است که روسیه میتواند در این عرصه ایفا کند.
البته در همین شرایط روزنه دیگری که دنیای غرب برای پیشبرد سیاستهای خود به آن چشم دوخته، ایجاد یک سلسله ناآرامیها در عراق و همچنین گسترش تحرکاتی است که گروهکهای تروریستی در سوریه و به خصوص در اطراف دمشق به آن مشغول هستند. این در حالی است که در دیگر نقاط منطقه غرب آسیا نه تنها هیچ نقطه امیدواری برای پیشبرد سیاستهای غرب به چشم نمیخورد بلکه عمده تحولات سیاسی و نظامی سمت و سوی ضدغربی خود را حفظ کرده و تحولاتی همچون تحولات نظامی در یمن، بیش از هر زمان دیگری منافع غرب و متحدان منطقهای آن را نشانه رفته است.
آنچه که در بندر الحدیده صورت گرفته به خوبی نشان داد که دنیای غرب نه تنها در تغییر معادلات سیاسی و نظامی عراق و سوریه عاجز است بلکه حتی در یمن جنگ زده نیز توانایی قابل ملاحظهای برای جلوگیری از پیدایش بازیگران جدید ندارد.
در این میان نکتهای که نباید از نظر دور داشت این که بر اساس اولویتهای سیاست خارجی آمریکا، حفظ امنیت رژیم اسرائیل در راس امور قرار دارد؛ این در حالی است که واشنگتن نتوانسته است شرایط مورد نظر اسرائیل را در منطقه محقق کند و هر چه زمان میگذرد اسرائیل در شرایط دشوارتر و بغرنجتری قرار میگیرد. در نتیجه میتوان گفت کنشها و واکنشهای سیاسی و نظامی موجود، روندی کاملا متفاوت با گذشته و همسو با خواست و منافع کشورهای عضو محور مقاومت را در پیش گرفته است.
در این میان قاعدتا نقش تحرکات مردم فلسطین به ویژه در عرصه راهپیماییهای هفتگی به عنوان موثرترین عامل، پایههای اقتدار رژیم صهیونیستی را که نگران تقویت نظام سیاسی در سوریه است به شدت متزلزل کرده است.
0 Comments