جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
دستان خالی غرب برای دلداری بیبی
لندن – ایرنا – کشورهای غربی درحالی برای دلداری سران رژیم اسرائیل درپی عملیات کوبنده وعده صادق، به تشدید سیاست شکست خورده تحریم ایران متوسل شدهاند که اولا چوب خط تحریمهای تسلیحاتیِ غرب علیه ایران پرشده و اهرمی برای فشار بیشتر باقی نمانده و در ثانی توان نظامی ایران هرگز تابع و در بند محدودیتهای غیرقانونی وضع شده از سوی طرفهای غربی نبوده است.
روابط پکن و مسکو در پی حمله به اوکراین؛ مشارکت راهبردی با محدودیتهای ویژه
بوبو لو در گزارشی که اندیشکده استرالیایی لووی منتشر کرد، نوشت: روابط دو کشور، رابطه سنتی میان قدرتهای بزرگ است که تمرکز خود را بر محاسبات استراتژیک قرار داده است؛ با این حال، منافع چین و روسیه از ابعاد مختلف متفاوت است و این جنگ، دیدگاههای متضاد در خصوص نظم و بینظمی جهانی را برجسته کرده است.
شی جین پینگ تلاش کرده است تا مسیر «بیطرفی» را پیگیری کند که ضمن حفاظت از منافع جهانی چین، شراکت با روسیه را نیز حفظ نماید؛ اما با طولانی شدن جنگ در اوکراین، حفظ این تعادل دشوارتر خواهد شد. موضع پیشفرض پکن همچنان متمایل به مسکو است. برای هر دو طرف، ارزش این شراکت بیشتر از آن است که اجازه دهند از دست برود، اما با گذشت زمان، کیفیت این شراکت کاهش مییابد. به نظر میرسد در حالی که چین و روسیه مسیرهای متفاوتی را در حوزه توسعه دنبال میکنند، اشتراکات بین آنها کمتر میشود. این رابطه به طور فزایندهای نابرابر و ناکارآمد خواهد شد و اساساً با محدودیتهای آن تعریف میشود.
بر این اساس میتوان گفت:
- جنگ روسیه در اوکراین انعطاف پذیری و همچنین محدودیتهای مشارکت چین و روسیه را برجسته کرده است. این یک رابطه مبتنی بر منافع بین قدرتهای مستقل از منظر راهبردی است.
- هماهنگی سیاست خارجی بین چین و روسیه به دلیل دیدگاههای متفاوت آنها از نظم جهانی، محدود شده است. پکن روی یک نظام بینالمللی باثبات سرمایهگذاری کرده است، در حالی که پیشرفت مسکو در سیستمی است که آشفته و بلاتکلیف باشد.
- هدف شی جین پینگ حفظ شراکت چین و روسیه و در عین حال حفظ روابط با غرب است؛ اما با ادامه جنگ، حفظ تعادل برای پکن دشوارتر خواهد شد.
- توازن قوا در روابط دوجانبه به شدت به سمت پکن متمایل شده است. روسیه بیش از هر زمان دیگری به چین متکی است و چشمانداز بلندمدت روابط دو طرف امیدوارکننده نیست.
بنابر آنچه گفته شد، در سال 2022، این سوال بیشتر از همیشه مطرح است که آیا پکن و مسکو میتوانند فراتر از منافع عملگرایانه به سوی همگرایی عمیقتر و طولانیمدت حرکت کنند یا خیر؟
تصمیم پوتین برای حمله به اوکراین، سطح شراکت چین و روسیه را به شدت کاهش داده است. از یک طرف، این رابطه در برابر شوک رویدادها بسیار مقاوم است، به طوری که با وجود آسیبهایی که به منافع چین وارد شده است، از نظر کرملین، پکن به خواستههای روسیه پاسخ درستی داده است و هر دو طرف به شدت به مشارکت راهبردی متعهد هستند.
از سوی دیگر این سوال مطرح است که آیا دو طرف توانسته اند به سمت همگرایی اساسیتر حرکت کنند یا خیر؟ پاسخ پکن به جنگ تقریباً به طور کامل ناشی از «منافع عملگرایانه» بوده است. علیرغم برخی ریزهکاریهای شبه ایدئولوژیک، سیاست چین بر محاسبات راهبردی استوار است و در این قضیه، این محاسبه بدان معناست که قویترین رابطه راهبردی خود را حفظ کند و در عین حال خطرات وارد شدن به درگیری از طرف روسیه را به حداقل برساند؛ در برابر ایالات متحده توازن ایجاد کند؛ و در همین حال از پیوستن چین به نظام بینالمللی و اقتصاد جهانی اطمینان حاصل نماید.
شاید شگفتانگیزترین مسئله این است که تغییر محسوسی در روابط چین و روسیه در پنج سال گذشته ایجاد نشده است؛ به طوری که همکاری در جبهههای مختلف به رشد خود ادامه داده است. روابط شخصی بین شی و پوتین بسیار مثبت است و دو دولت موفق شدهاند مسائل بالقوه پیچیدهای مانند نفوذ فزاینده چین در اوراسیا و نفوذ به قطب شمال را حل کنند. با این وجود، ماهیت اساسی مشارکت تغییری نکرده است. رویدادهای اوکراین موید روندهایی است که قبلاً در سال 2017 (و در واقع مدتها قبل از آن) مشهود بود و آن رویکرد سودگرایانه پکن نسبت به مسکو؛ وابستگی فزاینده روسیه به چین؛ و مسیرهای توسعه متفاوت دو کشور است.
با نگاهی آیندهنگرانهتر، آخرین ویژگی که ذکر شد، بزرگترین چالش بلندمدت را برای مشارکت ایجاد میکند. از یک طرف، روسیه از نظر سیاسی ضعیف، از نظر اقتصادی دچار رکود و وابسته به ژئوپلیتیک است. از سوی دیگر، چین کشوری جهانیگرا، با انگیزه و خودباوری برای تحقق جاهطلبیهای قابل توجه خود شده است. مشکل اصلی عدم تعادل چین و روسیه این نیست که پکن ممکن است بخواهد روسیه را که عقب مانده است، تحت سلطه خود درآورد، بلکه شکاف گسترده در منافع و افقهای آنهاست. فایدهگرایی – «منافع عملگرایانه» – که از قبل این رابطه را تعریف کرده است، بسیار واضحتر میشود و این در حالی است که همفکری مورد ادعای پکن و مسکو، به طور فزایندهای رو به ضعیف شدن خواهد گذاشت.
تا زمانی که روسیه نتواند روند زوال سیاسی و اقتصادی طولانی مدت خود را معکوس کند، چشم انداز «همگرایی عمیق و طولانی مدت» با چین دور از دسترس است. این بدان معنا نیست که شراکت آنها از هم خواهد پاشید. پکن و مسکو منافع مشترک و آرمانهای مشترکی را به عنوان مثال برای مقاومت در برابر انترناسیونالیسم لیبرال و رهبری جهانی ایالات متحده، شناسایی خواهند کرد؛ اما یک چین جهانی و یک روسیه به حاشیه رانده شده، خیلی کمتر در مورد این همگرایی صحبت خواهند کرد. روابط آنها ممکن است از برخی جهات شبیه روابط امروز پکن و پیونگ یانگ شود. این یک مشارکت راهبردی خواهد بود، اما اساساً با محدودیتهایش تعریف میشود، نه امکانات آن.
0 Comments