أحدث المقالات
بهکارگیری اهرمهای تجاری؛ راهبرد ناکارآمد آمریکا
ویلیام رنیش در یادداشتی که وبسایت مرکز مطالعات بینالمللی و راهبردی آمریکا آن را منتشر کرد؛ نوشت: اگرچه دولت آمریکا برای استفاده از اهرمهای صادرات در راستای سیاست خارجی از اختیارات لازم برخوردار است اما بهطور سنتی، مهمترین هدف از اهرمهای صادرات، جلوگیری از صدور فنآوریهای حساسی بوده است که برای رقبای آمریکا کاربرد نظامی دارند.
هنگامیکه این فنآوری موردنظر مانند سامانههای تسلیحاتی آشکارا نظامی است، چنین تصمیمی کاملاً ساده است؛ اما هنگامیکه فنآوری یا اقلام صادراتی کاربرد دومنظوره (هم کاربرد نظامی و هم غیرنظامی) دارند، فرایند تصمیمگیری و همینطور فرایند اجرای آن پیچیدهتر میشوند.
در کاربرد مستقیم، فرایند تصمیمگیری در مورد صدور یا عدم صدور فنآوریهای حساس اساساً آسان است. در طول جنگ سرد، پیشفرض آمریکا این بود که هر چیزی که به اتحاد شوروی صادر شود، درنهایت به دست نیروهای مسلح شوروی خواهد افتاد. ازاینرو، فرایند تصمیمگیری صرفاً به تمایل یا عدم تمایل آمریکا به برخورداری شوروی از اقلام موردنظر بستگی داشت. اکنون آمریکا دارای طیف پیچیدهای از رقبا ازجمله فعالان غیردولتی است و فرایند تصمیمگیری بهجای تمرکز بر کشورها یا دولتها، به مصرفکننده نهایی متمرکز است. این امر، تقاضا از تشکیلات اطلاعاتی آمریکا را بیشتر کرده، خطر اشتباه را افزایش داده و نیاز به اجرای قوانین در سطوح پایینتر را تشدید کرده است تا اطمینان حاصل شود که صادرات دقیقاً بهجای موردنظر رفته و کاربرد موردنظر را خواهد داشت و به دست مصرفکننده نهایی دیگری نیفتاده و کاربرد نهایی دیگری نخواهد داشت. دیجیتالی سازی تجارت نیز این مؤلفهها را بیشازپیش پیچیدهتر کرده است.
طی چند دهه اخیر، سیاست موجود بر آن بود تا صدور فنآوری قدیمی را ممکن سازد، اما رقبای آمریکا را ازنظر فنآوری یک یا دو نسل از آمریکا عقب نگه دارد. این سیاست مزیت دیگری نیز داشته و رقبای آمریکا را به فنآوری این کشور وابسته میساخت و پیشتازی و برتری آمریکا بر آنها را تضمین میکرد؛ اما این راهبرد هنگامی راهبرد مؤثری بود که رقبای آمریکا از ابزار لازم برای توسعه فنآوری پیشرفته جایگزین برخوردار نبودند. اکنون یکی از آنها (چین) از توانمندی لازم برای توسعه فنآوری جایگزین برخوردار شده و در این کار عزمی راسخ دارد. این امر نشان میدهد که سوخت سیاست آمریکا تمام شده و وقت تجدیدنظر در این سیاست فرا رسیده است.
علاوه بر این، آمریکا در اجرا نیز چالش مشابهی داشته و باید با واقعگرایی آن را حلوفصل کند. اگر هدف آمریکا این است که رقبایش نیازهای خود را به دست نیاورند، چنین هدفی محکوم به شکست است. بااینحال، آمریکا میتواند کاری کند تا اطمینان حاصل شود که دستیابی رقبا به یک فنآوری (که دسترسی به آن ندارند) بهجای پنج سال، ده سال طول بکشد و هزینه آن نیز برای آنها ده برابر شود. اگر آمریکا بتواند از این زمان اضافی برای پیشتازی هرچه سریعتر در فنآوری استفاده کند، در این صورت این کشور به برتری خود ادامه خواهد داد.
0 Comments