جدیدترین مطالب

ادامه تظاهرات سراسری حمایت از غزه در جهان

تظاهرکنندگان اردنی که سفارت رژیم صهیونیستی در اردن را برای اعلام حمایت از مردم مظلوم غزه محاصره کرده اند، شعار می‌دهند: نه سفارت می‌خواهیم و نه سفیر… برو بیرون‌ ای خوک.

ادامه تظاهرات سراسری حمایت از غزه در جهان

تظاهرکنندگان اردنی که سفارت رژیم صهیونیستی در اردن را برای اعلام حمایت از مردم مظلوم غزه محاصره کرده اند، شعار می‌دهند: نه سفارت می‌خواهیم و نه سفیر… برو بیرون‌ ای خوک.

Loading

أحدث المقالات

تحولات اوکراین|امکان گفتگو با روسیه در نشست صلح سوئیس

عدم تمایل برخی کشورها به شرکت در اجلاس اوکراین، گلایه زلنسکی از توجه جامعه جهانی به غزه به‌جای اوکراین، خالی شدن انبارهای سلاح کانادا، درخواست از آمریکا برای رفع نیازهای ارتش اوکراین و ارسال پاتریوت و گلوله توپ، از مهمترین رویدادهای جنگ هستند.

Loading

جمهوری اسلامی ایران و روابط قطر- عربستان

۱۳۹۶/۰۵/۰۲ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین- ترجمه: سید جواد طاهایی، پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به بحران قطر می نویسد : برای دوحه روابط طلبیِ گسترده، اصل بود، خواه نتایج آن علیه ایران باشد، خواه به نفع آن. البته اخیراً احساس می شد سوی دوم این نگاه بر سوی اول چربش نسبی یافته و همین چربش ریاض را برآشفت.

آیا قطر در نتیجه فشارهای کنونی ناچار به بازگشت از مسیرخود می‌شود؟ در شرایط کنونی، اصلی‌ترین هدف ایران در برابر قطر چیست؟ اصلی‌ترین خواست قطر از ایران چیست؟ با توجه به اینکه عمدۀ درخواست‌های ریاض از دوحه شامل قطع رابطه با ایران و دیگر بندهای مربوط به ایران، قطع رابطه با اخوان‌المسلمین، تعطیلی شبکه الجزیره، و بستن پایگاه نظامی ترکیه می‌شود. چگونه می‌توان این درخواست‌ها از قطر را درقالب یک مجموعه(پکیج) تحلیلی درک کرد؟

تاکنون قطر سیاست مستقلی را در برابر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و در راس آنها عربستان سعودی پیش برده است. یک ابزار مهم محقق‌‌شدن این سیاست، گسترش نفوذ و توان تأثیرگذاری این کشور علاوه بر کانون‌های غیربحرانی مثل اقتصاد و ورزش کشورهای اروپایی، تاثیرگذاری در کانونهای بحرانی منطقه بود. برای مثال قطر جدا از متحدانش، جنگ نیابتی ویژه خود را در مناطق تنش‌زده خاورمیانه پیش ‌برد که تشکیل و تجهیز گروه‌های بنیادگرا از اجزای ثابت آن بوده است.

با این حال، اساس چنین سیاستی ، باز نگه داشتن کانال ها به همه جهات بود. به عبارت دیگر، استلزام چنین سیاستی گسترش مناسبات به سوی همه جهان، صرف نظر از تعارضات درون آن است. در این راه، به نحوی خیلی مهم، برای قطر خود روابط مهم تر از نتایج آن بود. از آمریکا تا ترکیه و از ایران تا القاعده و طالبان و از اخوان المسلمین و حماس تا رژیم صهیونیستی، این حاکم نشین خلیج فارس رشته های ارتباطی خود را به همه طرف گسترد؛ بی توجه به حساسیت هایی که طرف ها بین خودشان دارند.

نگاه قطر به جمهوری اسلامی ایران نیز در چارچوب همین مدل قرار داشته است؛ برای دوحه روابط طلبیِ گسترده، اصل بود، خواه نتایج آن علیه ایران باشد، خواه به نفع آن. البته اخیراً احساس می شد سوی دوم این نگاه بر سوی اول چربش نسبی یافته و همین چربش ریاض را برآشفت. راز این چرخش را باید دریافت.

آنچه که به طور کلی به نظر می رسد، آن است که هدف قطر از گسترش روابط با همه جا اعم از دولت ها و غیر آن، نهایتاً می تواند کمک به استقرار یک خاورمیانه اقتصادی تر تا سیاسی-مذهبی تر باشد. در این راه به طور تناقض آمیزی، قطر از اخوان و سلفیون برای هدفی غیرمذهبی و مدرن استفاده ابزاری می برد. اگر چنین باشد، هدف قطر از گسترش روابط با همه جا و همه چیز، نهایتاً نمی تواند جز کمک به استقرار یک حاورمیانه دنیاگرای متساهل باشد. این همان فرضیه یا بسته تحلیلی است که همه تحولات مربوط به بحران اخیر را در پرتو خود معنادار می کند. می توان تصور کرد که هدف قطر از همکاری اش با ترکیه برای سرنگونی بشار اسد نیز در همین مسیر بود، یعنی استقرار یک سوریه غربگرای فاقد حساسیت های سیاسی. اینکه این سرنگونی بشار اسد به ضعف ایران و تقویت رژیم صهیونیستی می انجامد یا نه، در تقدم اول اهداف قطر قرار نداشت؛ چه اگر در تقدم اول بود، اساساً بحران کنونی در روابط این کشور با عربستان ایجاد نمی شد و حضور در ائتلاف غربی با همان شدت ادامه می یافت. قطر، شادی «جو-گرفته» ثروت خود، رسالت نوسازی (مدرنیزاسیون) سیاسی اجتماعی در کل خاورمیانه را برای خود قائل بود. تلاش دوجه برای مداخله و جهت دهی به خیزش «بهار عربی» در راستای همین رسالت قرار می گیرد که آثار آن در لیبی، سوریه و مصر به روشنی مشاهده پذیر است. قطر نیروی پیش برنده مهمی در انقلابات بهار عربی بود.

اراده سیاسی حاکمان قطر روشن بود و هست: قطر نمی خواهد یک امارت نشین کوچک باشد مثل حکومت ماقبل مدرن سعودی، همه جا با تحقیر و تمسخر از آن یاد شود. شبکه الجزیره خود به تنهایی ثابت می کند که قطر می خواهد نه فقط در اقتصاد، بلکه در سیاست و فرهنگ نیز کشوری آزاد و امروزی باشد. حساسیتی که کشورهای مرتجع برای بستن این شبکه بروز می دهند نشان می دهد که دولت قطر در این هدف خود چندان ناکام نبوده است. به همین دلیل است که وزیر امور خارجه قطر عقیده دارد پیشرو بودن و موفقیت قطر نسبت به دیگر کشورهای عرب دلیل اصلی خصومت ها با دوحه است. این سخت یعنی آنکه تبدیل ثروت ملی به آزادی های فراملی، یا اراده انتقال از یک سیاست خاندانی به یک سیاست آزاد به نیروی یک ثروت جهانی، تا حدی پیش رفته که خشک دولت های محافظه کار را برانگیخته و آنها را نسبت به امنیت خود بیمناک کرده است. اما آیا این کار مهم قطر نیاز به در نظر گرفته یک تجربه پیشینی ندارد؟

باری، از دیگر سو اما ثابت شد که سیاست باز نگه داشتن کانال ها به همه جهات و در نوردیدن همه عرصه ها، گرچه برای دولت خیلی ثرومتند بازی خطرناکی نیست، اما به اندازه هزینه هایش دستاورد ندارد و مقاومت های خارجی هم پدید می آورد. وزیر خارجه قطر به همیت حقیقت اخیر به گونه پرمعنایی گفت: « به نظر من کشورهای کوچکی که کارهای زیادی انجام می دهند، برای کشورهای بزرگ خوشایند نیستند».

بحران اخیر این معنا را در خود دارد که دولت قطر اینک مصلحت خود را در میزانی تواضع در اهداف بین المللی اش دانسته است. بنابراین بحران روابط دوجه با ریاض، گویای یک انتقال سیاسی بزرگ در تصور رهبران قطر ار نقش و کارکرد خودشان است. به عبارت دیگر، در پرتو دشمنی چند باره عربستان، آنها فهمیدند که به جای سیاست «گسترش بیرونی» بهتر است تا حدی سیاست «تحکیم درونی» را پیش بگیرند. تا کنون «گسترش بیرونی» همانا همنوایی با سیاست های منطقه ای عربستان بوده است. اما اینک حاکمان دوجه که خود را شهری و متمدن و ریاض را بر عکس خود می تنگارند، در پیروی از سیاست های سعودی دچار پرسش های عمیقی شده اند: تبعیت، چرا؟ برای چه هدفی؟ تا کی؟

دولت قطر دریافت که برای سیاست «تحکیم درونی»، علاوه بر ترکیه، ایران نیز از گزینه های مفید و بلکه ناگزیر است. ایران همواره در مرکز صف آرایی سیاسی و ارایش قوای منطقه ای و ائتلاف ها بوده است. از ابتدای انقلاب اسلامی گفتمان ایران هراسی محور اصلی روابط سیاسی و تعامل دیپلماتیک و اتحادهای اقتصادی در منطقه خاورمیانه بوده است و در این مسیر شسورای همکاری خلیج فارس با هدف راهبری مقابله با ایران تشکیل گردید و همواره سیاست های ضد ایرانی در کانون تصمیم سازی و تصمیم گیری و سیاست گذاری آن قرار داشته است. لاجرم همواره ایران در کانون اصلی صف آرایی سیاسی و آرایش قوای منطقه ای بوده است. ]حذف دول عرب درباره ایران همان سخنی است که اطرافیان نیچه درباره او می گفتند: نه می توان با او بود، نه می توان دو از او بود![.

علاوه بر سیاست جدید نگاه به خود، بحث اخوان المسلمین نیز ایران را به قطر (علاوه بر ترکیه) نزدیک می کند. رابرت گیتش تأکید کرده بود که غربیان در منطقه نباید به رابطه اخوان المسلمین با سلفیزم اهمیتی بدهند. اما ظاهراً این رابطه بی اهمیت نیست. همه کوشش دولت قطر ایجاد چنین رابطه ای و سپس مدیریت آن بود. با همه ابهام و تنوع شان، نفوذ اخوان المسلمین در جهان اسلام قطعی و گسترده است. از این روست که بعد از بهار عربی کشورهای خلیج فارس نسبت به اخوان المسلمین دست به عصا شدند. اما دولت قطر به جای ترس، آنها را برای حمایت از سلفیون مسلح و در واقع برای اهداف خود به کار گرفت. یک گزارش از همکاری قطر و ترکیه برای سازماندهی 7000 طرفدار اخوان المسلمین در کشورهای مصر، اردن، لیبی و دیگر کشورها تا پایان سال 1440 هجری قمری سخن می گفت. امیر قطر حسب برخی گزارش ها اخیراً تهدید گرده بود که چنانچه اخوان المسلمین تحرکات خود را گسترش ندهند، منابع مالی آنها را قطع می کند.

این به کارگیری از آن روست که در واقع امر، ترسیم خطر جداکننده میان اخوان المسلمین و سلفیون ممکن نیست. اخوان المسلمین در کشورهای خلیج فارس دارای تفکر اخوانی به شیوه سلفی هستند. آنها به لحاظ دینی و عبادی سلفی اما به لحاظ فکر و اثرگذاری در اجتماع غیرسلفی و ملایم و اجرایی هستند. شاید اخوانیون را بتوان سلفیون ملایم دانست. آنها حتی اصطلاح اخوان المسلمین را به کار نمی برند و خود را میانه رو یا شاگردان قرضاوی معرفی می کنند.

عقاید اصولی اخوان تا حدی با هدف یاد شده قطر همنوایی دارد: پیروان اخوان المسلمین تقریباً در همه جا افرادی ضد-پادشاهی هستند که معتقدند قدرت نهایی در مردم نهفته است نه در دست یک خاندان. بی دلیل نبود که جنبش اخوان المسلمین با جمهوری اسلامی که حتی در سال های جنگ تحمیلی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را تعطیل نکرد، مجموعاً روابط حسنه ای داست. همین تأکید اصولی اخوا بر حق مردم در قدرت، دشمنی ریاض با آنان و با قطر را توجیه می کند. اخوانی ها در مورد اقتصادی، زنانف اقلیت ها، سیاست مجموعهاً دیدگاه هایی دراند که بنیانگذاران شان کوشیده اند تا حد امکان دیدگاه هایی باز و امروزی داشته باشند.

ظاهراً بحث ریشه ها هم وجود دارد. امیر فعلی قطر شیخ تمیم بن حمد آل ثانی زمانی که ولیعهد بود، در جلسه دیدارش با وزیر دفاع قبلی کشور گفته بود: «ما این چند نقری که الان اینجا هستیم نصفمان از قبیله بنی تمیم هستیم که این ها شیعه عراقی بوده اند و وقتی احداد ما رفتند به نجد عربستان، وهابی برگشتند». امیر قطر هم به سفیر وقت ایران گفته بود:« شانزدی پشت ما بر می گردد به همین بندر چارک در جنوب ایران». در ریشه خود ایرانی و شیعی بودن، می تواند سبب شده باشد که قطر با درک تفاوت اساسی بین رادیکالیزم شیعی و جهادیزم سنی، بخواهد هویت خود را یعنی درون گرایی حدید را از جمله با ملاحظه همین شکاف تعریف کند. توجه به ریشه ها البته یک بحث عینی و ملموس نیست، اما در عین حال بحثی مربوط به نحوه دریافت هاست که این کم اهمیت نیست.

گرایش قطر برای داشتن روابط حسنه با ایران البته ظاهراً بحث هویتی نیست بلکه ریشه اقتصادی دارد. مثلا دو کشور در کالکیت بزرگترین سفره گاز جهان (گنبد شمالی متعلق به قطر و پارس جنوبی متعلق به ایران) در زیر آبهای خلیج فارس با یکدیگر شریک هستند. ایران و قطر به ترتیب دومین و سومین ذخیره گاز جهان را (بعد از روسیه) در اختیار دارند. مقامات قطری خود تأکید کرده اند که اتخاذ سیاست های خصمانه نسبت به ایران با توجه به اینکه 60 درصد درآمد قطر از همین سفره گازی تأمین می شود، عاقلانه نیست.

با این حال بحث منافع اقتصادی اهمیت درجه دوم دارد. اهداف یا نیازهای اقتصادی، رفتار دولت ها را تعدیل می کند و به عمل دولت ها جهت و شکل می دهد، اما هیچ گام سیاست اصولی جدیدی خلق نمی کند. به گفته ریمون آرون رژیم های سیاسی بر اساس اهدافشان قابل مقایسه هستند. استراتژی هر دولتی را هدف اصلی آن دولت تعیین می کند نه منافع اقتصادی آن و نه شرایط که این یا آن رفتار را در مقطع خاصی ضروری می سازد. هدف مرکزی دولت قطر گسترانیدن ثروت اقتصادی برای (نه فقط تحکیم بلکه) عنای اقتدار سیاسی است. این استفاده از ثروت اقتصادی برای تکمیل پروژه قدرت سیاسی، پر نسیپ دولت سعودی نیز هست با این تفاوت که سعودی ها منطقه ای می اندیشند و قطری ها در چرخشی جدید، اینک می خواهند درون گرایانه تر و محدودتر بیندیشند. پرنسیپ دو دولت همزمان مشابه و معارض یکدیگر است و اختلاف از همین جا می روید؛ همانگونه که اختلافات میان برادران یا همسایگان رخ می دهد نه میان افراد دور از هم.

بنابراین اینکه قطر در نتیجه فشارهای کنونی ناچار به بزگشت از مسیر خود شود، تقریباً ناممکن است. رویکرد جدید قطر نه فقط غیرقابل بازگشت، بلکه فزاینده استغ با این حال تغییر مسیر قطر نه چندان در حوزه عمل بلکه بیشتر در ذهن و در نحوه درک از مسائل منطقه ای است. البته اغییر ذهنیت نمی تواند نتایج عملی نداشته باشد. ذهنیت و رویکرد قبلی قطر به پیوندهای وسیع منجر می شد و رویکرد کنونی به گسست وسیع.

اگر رژیم صهیونیستی و آمریکا، تردید و درنگ قطر را، خاصه در اجرای طرح های خاورمیانه ای غرب علیه ایران، مداوم و جدی ببینند، خشمگین می شوند و احتمال حمله نظامی یا کودتای کاخی افزایش می یابد و در اینجا بحث مناسبات نزدیک تر ایران و قطر به میان می آید. آنچه ایران در بحث قطر جستجو می کند مقدم بر منافع اقتصادی، تأثیرگذاری در روند تضعیف سلفیون در سوریه است. پرسش مقدم برای ج.ا.ایران آن است که آیا اختلاف ریاض با قطر به کاهش مشارکت لجستیک قطر در جنگ سوریه می انجامد؟ آیا می تواند شرایط میدانی جنگ را به نفع محور مقاومت و سوریه تغییر دهد؟ از آن سو، اگر قطر بر رویکرد جدبد خود یعنی نگاه به درون و برتر انگاری و استقلال از اجتماع دول عربی که بی تردید انها را نسبت به خود ارتجاعی و عقب مانده تصور می کند اصرار بورزدف آنگاه مهمترین چیزی که از ایران خواهد خواست، کمک تهران به تضمین و تحکیم حاکمیت آن از شر خطرهای خارجی است.

الیته تهران باید از مذاکره قطر با عربستان استقبال نماید. این اقدامی ضروری اما صوری است. آنچه که اهمیت ماهوی دارد این قانون است: هر میزان ارزش استراتژیک قزر برای کاهش فشارها بر ایران بیشتر آشکار شو، به همان میزان حمایت های عملی ایران برای تضمین حاکمیت کنونی قطر ضرورت بیشتری می یابد؛ کاری که فعلاً ترکیه اردوغان به آن تعهد بیشتر نشان می دهد. وضعیت ظنزآمیزی خواهد بود اگر اردوغان در ذهن از ایران متنفر و در عمل مجبور به نزدیکی با آن باشد.

فایل پی دی اف این مطلب را اینجا دریافت کنید

منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام 

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *