بازاندیشی در نگاه کلاسیک به استراتژی کلان
نصرتالله تاجیک/ سفیر پیشین ایران در اردن
در این میان هرگونه همگرایی که باعث شود ظرفیتهای ارتباطات انسانی شکوفا و تبدیل به یک مدل توسعه منطقهای شود، باید مورد استقبال هر شهروندی که علاقهمند به صلح و ثبات منطقه است، قرار گیرد. ولی به دلیل این که این نگرش حادث نشده، متاسفانه در این منطقه شاهد دستهبندیها و اقدامات گروهی از این کشورها علیه کشور دیگر هستیم که به وخامت اوضاع منطقه انجامیده است. همچنانکه شورای همکاری خلیج (فارس) که شش کشور حاشیه جنوبی این آبراه شامل عربستان سعودی، قطر، بحرین، عمان، کویت و امارات را شامل میشود به این وضعیت دچار شده است. این تشکل در سال ۱۹۸۱ میلادی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت و اعضای آن سازوکار مشترکی را برای همکاریهایشان در بعد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی برای مقابله با ایران که جدیدا شاهد تولد حکومتی نو پا بوده طراحی کردند.
بنابراین مهمترین مشکل این مجموعه به «هدف» آن بازمیگردد؛ یعنی هدف شورای همکاری بهجای آنکه بر اساس همکاری میان اعضا برای برطرف کردن یک نیاز مشخص مردم منطقه باشد براساس دشمنی و مقابله با ایران به عنوان یک عنصر و بازیگر موثر در این منطقه پایهگذاری شده است و این ضعف اساسی این شورا محسوب میشود. این ضعف از ابتدای شکلگیری شورا بر کلیه ارتباطات، جلسات، ساماندهیها، تحرکات و فعالیتهای آن تاثیرگذار بوده است.
این در حالی است که اگر دستاندرکاران تاسیس شورای همکاری به جای دشمنی با ایران، طراحی و هدفگذاریشان فقط روی همکاری با یکدیگر بود تا نیازهای مشخص و اولویتهای مردم را مخصوصا برای توسعه و رفاه تامین کند، شاید شورا موفقتر بود. اما اغلب اعضای این شورا بر دشمنی با ایران و مقابله با انقلاب اسلامی متمرکز بوده اند.
علاوه بر اینکه هدفگذاری این شورا اشتباه است، این ۶ کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس به دلیل اختلافات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و گرایشات قومی، دارای اختلافات زیادی هم با یکدیگر هستند که هر کدام از این اختلافات دارای زیرمجموعهای از اختلافات دیگر است. البته اگر هدفگذاری اشتباه یعنی مقابله با ایران وجود نداشت، شاید حل کردن این مشکلات برایشان راحتتر بود ولی وجود این هدفگذاری غلط، مشکلات را پیچیدهتر و چند بعدی کرده است که حل کردن آنها دیگر به این سادگیها میسر نیست.
چون طیفی از نظرات در میان این ۶ کشور نسبت به ایران وجود دارد؛ کشوری مثل عمان صرفنظر از این که چه حکومتی در ایران بر سرکار است، سلطنت خود را مدیون ایران میداند و کشوری مانند عربستان سعودی به دلیل حجم تخریبی بالای سیاست خارجیاش اختلافات بین دو کشور را به مسائل امنیتی تبدیل کرده و در دشمنی با ایران از دیگر کشورها گوی سبقت را ربوده است.
لذا در حال حاضر اعضای شورای همکاری با توجه به تحولاتی که در منطقه بهوجود آمده به خصوص بعد از تحولات ۲۰۱۱ بیداری اسلامی چه در خاورمیانه و چه در منطقه خلیج فارس و هراس از این که نسیم بیداری جامعه آنها را نیز متحول کند، دچار اختلافات بیشتری شدهاند. یعنی آن اختلافات قبلی اکنون به مراتب رو به تزاید گذاشته است.
اینک بعد از ۳۵ سال اگر سابقه همکاریهای این شورا را در زمینههای مختلف مورد بررسی قرار دهیم باید گفت امروز در ضعیفترین وضعیت قرار دارد. چنانکه از مانورهای نظامی و تحرکات نظامی آن به نام سپر جزیره گرفته تا فعالیتهای سیاسی و اقتصادی آن دچار رکود شده است.
اگر طی سالهای گذشته آنها دارای فعالیتهای سیاسی-اقتصادی و پروژههای مشترک بودند، امروز نه تنها صحبت از آن نمیشود بلکه بعد از شکل گرفتن اختلافاتی میان قطر و عربستان، نقش و قدرت شورای همکاری در ضعیفترین و پرتنشترین دوران خود قرار دارد.
درنتیجه اگر یک بررسی تاریخی یا کرونولوژیک داشته باشیم اختلافات اعضای این شورا صرفا به ایران بازنمیگردد و حتی میان اعضای آن نسبت به یکدیگر نیز اختلافاتی وجود دارد؛ مثل اختلافنظرها بر سر قطر که میان بحرین و عربستان از یک سو و عمان و کویت از سوی دیگر شاهد هستیم.
لذا این شورا در شرایط کنونی از مجموعهای از بیماریها رنج میبرد؛ هم بیماریهای ساختاری و هم بیماریهای فلسفه وجودی و هم بیماریهای کارکردی.
به گونهای که اگر همین روند و همین شتاب مشکلات منطقه ادامه پیدا کند خیلی دور از ذهن نخواهد بود که تا چندی دیگر این شورا نیز به سایر همکاریهای شکست خورده منطقهای که بعد از جنگ جهانی دوم و مخصوصا در 5 تا 6 دهه اخیر به عنوان ترتیبات منطقهای و همکاریهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح و شکست خوردند، بپیوندد.
البته دخالت و منافع متضاد و متعدد خارجی نیز در این وضعیت بی تاثیر نبوده و بدیهی است حضور دونالد ترامپ در دولت آمریکا بهدلیل اهداف غیرشفاف و پیگیری سیاستهای فروش تسلیحات نیز بر وخامت اوضاع خواهد افزود. این اوضاع جدید صرفا بین ایران و شش کشور مذکور نبوده بلکه حتی پیشبینی میشود بین خود این مجموعه نیز مشکلات از سطح سیاسی به تراز امنیتی خواهد رسید و این امر طراحی الگوی جدیدی از رفتار و تعاملات خارجی برای کشورهای این منطقه را ضروری میسازد.
0 Comments